۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

از دل خونین افق بهتر ، کاغذین گل های سرخ مجلسی ست !

از دل خونین افق بهتر ، کاغذین گل های سرخ مجلسی ست !


رحمان کریمی


آماس سرخفام افق در عصرهای پاییزی


می برد مرا به عبادتگاه زخم آگین


جان های خسته از ستم ،


آنگاه که نباشدش به ایام انصاف و حرمتی .




چگونه می توانم خاموش بمانم


از فریاد ، از عصیان ، از بیداد ؟


مرامنامهٌ این پیر ، همچنان


آزادگی و وارستگی و حقگویی ست


گیرم که برنتابد و برنگیرد حتا قبیله دوست .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ آذر ۱۹, شنبه

هـنـگا م کــه .....


به تازگی ایمیلی دریافت کردم با این عنوان « استاد معظم پیرخرفت فاسد رحمان کریمی »


سراسر توهین و نسبت های دروغ . صاحبنظران خبره مطمئنم کردند که مستقیماً از وزارت


بدنام اطلاعات رژیم اوباش فاشیستی حاکم برایران است . شعرزیر پاسخی ست بدان لجن


پراکنی .





هنــگا م کـــه ......



رحمان کریمی



هنگام که کاروان بخشنده ستارگان میهنم


از خارا کوهستان ها و خشکزاران توانسوز زمانه می گذشتند


و به صبوری ، روشنای خود را درظلمت شب می پراکندند


ما با واژگان آتشین خود ،


چاووشخوان آن کاروان در راه بودیم




هنگام که خورشید مقاومت خلق در زنجیرمان


بوسه می زد بر بوسه گاه اشرفیان قهرمان عصر سخت


( به تجدیدِ عهدی تاریخی از شرف و اقتدار عشق )


ما جان می گرفتیم از آن جانان در جوش و خروش بی مثال وقت .



هنگام که می رفتند به صد دشنام و تهمت دروغ


تا خاموش کنند مشعل ها را در آتشکده های بیداردلان


سرما نمی گرفت قلب این پیر را چرا که می دانست


در نا هموار پهنهٌ مسلط ظلمت


چه شعله ها که به سرکشی و افروختگی درکارند .



هنگام که بودند رهروانی که به پرسش نشسته بودند سرانجام کاررا


دانش قاصر این پیر دریافته بود که اینک ،


آغاز فصل دیگری ست درعرصه نبرد


چرا که قانون طبیعت برنمی تابد سکون و سکوت را به هرتقدیر .




هنگام که هنگامه یی بود شگفت انگیز و تماشایی و پراز هزار سخن ،


دراطلس جهان از عصیان عاصیان روزگار دسیسه و دروغ


ما شاهدان خشمگین دلشکسته یی بودیم


برسرنوشت ایرانشهر قهرمانانمان


در تختگاه جیره خواران نورسیده برمسند ستم


در « بابـِل » جدید .



هنگام که مرگ می رفت


تا با اوباشان جنجالی و اشرار مسلح همراه


سایه افکند بر خورشید شهر قهرمانان اشرفی


جهان درخروش و اعتراض بود به هر جغرافیای انسانی زمین


که جهاندارانش همچنان گیچ و گول و خاموش در سودای سود و سرمایهٌ فزون .



هنگام که اوباشان بدنام « وزارتی »


برگرفته بودند ما را به هر تهمت و نسبت دروغ


پنهانش نکردیم آن سرریز فرهنگ چاروداران بی سروپای آدمکش را


چرا که ما ماشکی نبودیم که از خود درشک بوده باشیم .


بنازم آن دینمداران مزلف مرام اوباشی را


بنازم و ببالم که چون دهان به هرزه بگشایند ،


خود بهترین معرف خویشتنند .



هنگام که منجمان ولایت پناه


به رصد نشسته بودند قیرگون آسمان شب را


تا مگر بجویند تردامن ستاره یی ، اما نه چونان بهرام جنگجوی


ما با ستارگان خورشید نشان اشرفی


که تو درتوی تاریکخانه های خاموش منتظر را


با آذرخش فریادهایشان در اوج ، بیدار و هشیار می کردند ؛


می رفتیم و از تیرباران هجوم ها و تهمت ها هراسمان نبود هرگز.


اگر که عمر به ناگزیر


بر طرهٌ بام نشسته است به بستن این دفتر


پس ما را چه باک از مرگ و دشنام ناکسان .




7 دسامبر 2011



















ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه

قضاوت نهایی با تاریخ و نسل های آینده است ونه با خادمان خائن یا وادادگان خودگستر


قضاوت نهایی با تاریخ و نسل های آینده است و نه با خادمان خائن یا وادادگان خودگستر



رحمان کریمی



این تازگی ندارد که هروقت کاروان پوینده و پرصلابت مقاومت ایران دراین عصر وشرایط سراسر دشوار و آمیخته به سیاست های زد و بند ابرقدرت ها ، به بزنگاه و پیچ تند و مخاطره آمیزی رسیده است از خائنان خادم که هم از آخور می خورند وهم از توبره ، گرفته تا پرده دریده مزدوران و مُوَدیان وطوطیان شکرشکن که حسرت نرفتن « قند پارسی » شان تا بنگاله به دل دارند ، همراه با تبلیغات مستقیم رژیم اوباش فاشیستی حاکم ؛ برای تخطئه ولوث کردن و شماتت و سرزنش سی سال مقاومت بی امان ، قیام و قعود می فرمایند البته از مواضع مختلف . نگارنده هنوز آنقدر مثل بعضی ها دچار بحران « منیّت » نشده ام که تمامی اعضای یک ارکستر نا هماهنگ را به یک چوب برانم . پیشانی سفید ها ازهرنوعشان سالیان سال است که امتحان خود را پس داده اند اما آنان که خود را ضد رژیم می دانند وما هم تا اکنون در آن شکی نداریم ، چرا باید سازشان را همزمان کوک کنند و آنهم دردستگاهی خوش تربرای ذوق وسامعه فاشیست های حاکم ؟ سال هاست که ملت دراسارت ایران وارد مرز فحش وناسزا و جوک وهزل برای رژیم شده است وتازگی ندارد . که مثلاً من خارج نشین فحشی هم چاشنی فرمایشاتم ، کنم . باورکنید که من هنوز دلم می خواهد با بعضی ها که با رژیم مرزبندی دارند اما بی هنگام به چهره مقاومت ایران چنگول می زنند ، دوستانه و خیرخواهانه برخورد کنم و بگویم که اگر خود را صاحب نظرمی دانید که صاحب نظر باید بی نظر باشد . اگرخود را ضد رژیم می دانید وامید گشایشی از هیچ زوایا و سطوحش را ندارید پس باید پرهیزگاری ناگزیر وضروری را مد نظرداشته وکاری نکنید که به هرحال بهره اش را رژیم ودست نشانده اش درعراق یعنی مالکی ببرد . یک صاحب نظر بصیرو عادل که با مهمترین مسئله روز مملکتش ، با دشمن شادی برخورد نمی کند .


مسئله یی که امروز ما ومیهنمان ایران با آن روبروست ، معادله چند مجهولی نیست . یک معادله ساده دوجانبه است . یک طرف رژیم ودولت سرسپرده عراق با حقوق بگیران ریزو درشت « وتنی » ! ونیز بین الدول حامی قرار دارد و طرف دیگر مجاهدین خلق و حامیان بین الملل آنان . گذشت زمان آشکارا نشان داده است که دولت ها خر خودشان را که همان منافع و مصالح استراتژیکی باشد می رانند و دراین رهگذر هم ازچنان استعدادی برخوردارند که نمایندگان ملت های خود راهم معطل می گذارند . خامنه یی ومالکی درباره اشرف قهرمان چه می گویند ؟ خامنه یی چشم داشته تا توسط دست نشانده اش رشیدترین فرزندان رزمنده راه آزادی را تحویل بگیرد . مالکی ناگزیراست که این قصد و برنامه را خاصه بعد ازدوقتل عام رسوا ، با مقادیری تئاتردیپلوماسی و حقوق بشری !! همراه و دنبال کند . دولت های با نفوذ از آمریکا گرفته تا دولت های اتحادیه اروپا و روس وچین وماچین ، با سکوت و بی عملی خود ؛ دست دو جنایتکاررا باز گذاشته اند البته با شیطنت و موذیگری دیپلوماسی و مردم فریبی . طرح مالکی که همان طرح خامنه یی باشد این است که سر موعد ضرب الاجل ، اشرفیان قهرمان ما را در استان های مختلف عراق تقسیم و پراکنده کند . حدس آن مشکل نیست که درآن صورت ارتباط اشرفیان با دنیا قطع می شود . سرنوشت سی وهفت گروگان اشرفی به ما می گوید که با این عزیزان چه رفتاری خواهند کرد تا بل با تهدید همراه با تطمیع آنان را راضی به رفتن به ایران کنند . اگر راضی نشدند خودشان زحمت را کم کرده ویکجا به زورتحویل دهند . آنوقت با این وضع سیاسی دنیا که می بینیم کی جلودار مالکی می شود ؟ انصاف و مروت و بی غرضی وداوری درست البته کار هرکس نمی تواند باشد .


سازمان مجاهدین خلق ایران و بشردوستان متعهد حامی چه می گویند ؟ می گویند اینک اشرفیان قهرمان توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل ، پناهجو شناخته شده اند تا پروسه پناهندگی آنان طی شود چه الزامی ست که آنان را جا به جا کنید آنهم در نقاط مختلف عراق و زیرسایه سرنیزه دولت مالکی ؟ دولتی که مرتب ازآن گزارش می شود که فرزندان عراقی را دسته دسته دستگیر ودرزندان ها بزیر شکنجه می برد با فرزندان ایرانی که به خونشان تشنه اند ، چه خواهند کرد ؟ تقاضای مجاهدین خلق قانونی و منطبق بر موازین بین المللی ست . رهبران و مسئولان تراز اول مقاومت سرفراز ایران می گویند : اگر قرار است که آنان متفرق و تقسیم شوند چرا به دنبال کشور ثالثی نیستید تا بعد از خروج از اشرف ، زیر نظر سازمان ملل وارگان های ذیربط ، مستقیماً بدان کشور یا کشورها منتقل شوند ؟ حال اگر بدین درخواست حق و مشروع پاسخ ندادند که هیچ ، آمدند تا به ضرب و زور اشرفیان را بیرون بکشند و باخود ببرند ، اگر خونی به زمین ریخت کی مقصراست ؟ رهبران مجاهدین خلق یا خامنه یی و مالکی و حامیان گردن کلفتشان ؟ آدم باید یا مأمور و معذور باشد یا تنگ نظر ، عقده یی ، تصفیه حسابگر وقت پیدا کن که با وقاحت ودریدگی مجاهدین را مسبب و مقصر معرفی کند .


باید گفت که معاصران چون درکوران یا درکنار وقایع عصرخود زیست می کنند ودرگیربا تبلیغات و تلقینات و حب و بغض های گوناگون و همه جانبه می باشند ، نمی توانند واقعیت ها را به درستی و تمام وکمال دریابند . معاصران با اهداف و اغراض و برداشت های مختلف شکل گرفته یا ناگرفته خویش به تحلیل و قضاوت عجولانه و ضد نگرش تاریخی می پردازند . جو حاکم بر زمان ، آنان را بی آنکه خود متوجه باشند در اشغال می گیرد و در نوع اندیشه و داوری تأثیرمستقیم یا غیرمستقیم می گذارد . این تأثیرگذاری هم در فردیت است وهم جمع و جامعه و احزاب و سازمان های سیاسی . اینجا ناگزیرم دگرباره یک نمونه تاریخی را اشاره کنم . امروز ما ایرانیان بابک خرمدین را یک قهرمان می دانیم و دراین جای شک و شبهه یی نیست . اما آیا درزمان خود بابک هم ، چنین بوده است ؟ بابک بیست سال با یارانش در برابر دستگاه جبار خلافت ( معتصم ) می ایستد و می جنگد . کشته ها می دهد و ازدشمن کشته ها می گیرد . خودمان را ببریم به آن زمان و ببینیم درباره بابک چه کسانی وچگونه قضاوت می کنند ؟ این دیکتاتور قدرت طلب برای رسیدن به قدرت فرزندان بیگناه مردم را به کشتن می دهد !! . هدف و آرمان برای او وسیله و بهانه یی بیش نیست ، او حکومت را می خواهد !! . این قضاوت کنندگان ازسر وسعت فهم و خوش انصافی ! حتا قادر به دیدن افشین هموطن خود نیستند که برای رسیدن به قدرت به آستانبوسی خلیفه می رود و تا سردارسپاهی هم می رسد . قشریون ظاهربین برای یک لحظه فکرنمی کنند که اگربابک تشنه قدرت بود وبدین آرزو می جنگید که بی عرضه تراز افشین نبود . اگربه اطاعت خلیفه درآمده بود جایگاهش بسی رفیع تراز افشین خائن می بود . قشریون ناخواسته با دشمنان جوراجور بابک همصدا می شوند. افشین ایرانی برای تکمیل و هموارکردن راه قدرت بیشترخود به نمایندگی خلیفه معتصم ، لشکر می کشد به محدوده اردبیل و طی دوسال جنگ نابرابر ، بابک و سپاهش را شکست می دهد . حال تجسم کنید که بعد از شکست چه هنگامه یی علیه او بپا می کنند و چه ها به فلسفه بافی و مغلطه و معرکه گیری که نمی گویند . اما تاریخ به گونه یی دیگر است . محکمه یی ست عادل و همه جانبه و ژرف نگر وقدرشناس . تاریخ برخلاف دشمنان و معاندان و مغرضان و قشری نگران به صراحت و حقانیت می گوید بابک یک قهرمان است هرچند که در یک نبرد نابرابر وناجوانمردانه به ظاهر شکست خورده است . مگر امروزهم همین حرف ها را درباره مسعود و مریم نمی زنند ؟ این است که با قاطعیت و اطمینان خاطر باید گفت : قضاوت نهایی با تاریخ و نسل های آینده است و نه باخادمان خائن یا وادادگان خود گستر .









ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ آبان ۱۴, شنبه

برای اشرفیان قهرمان اقدام عاجل در دسترس است اگر دول با نفوذ غرب بخواهند


برای اشرفیان قهرمان ، اقدام عاجل در دسترس است اگر که دول با نفوذ غرب بخواهند



رحمان کریمی



وقتی ما بچه بودیم و یک ده شاهی درکف دست ، می توانستیم از سوراخ جعبه یی ، شهرفرنگ را تماشا کنیم و برویم به عالم رؤیا و شگفتی ها . تصویر مناظر واماکن بود ولی تصویر دولتمردان فرنگ نه . صدای صاحب جعبه جادویی دوره گرد با تصاویر رنگی همراه می شد : « شهر فرنگه از همه رنگه » . البته درآن عهد کودکی به مخیّله هفت پشتمان هم خطورنمی کرد که روزی روزگاری مقیم فرنگ ازهمه رنگ بشویم آنهم به دلیل ارتکاب گناهان کبیره ، بصورت تبعیدی . پیرانه سر که به دنیای سیاست معاصرنگاه می کنم ، می بینم حق با آن پیرمرد کاسب نان شکمی یا به قول شیرازی ها « نان کـُمی » بود که با داشتن چند عکس ، توی کوچه ها داد می زد : « شهرفرنگه از همه رنگه » . آن بیچاره نه از الوان سیاست آن دیاران خبری داشت ونه از ملک و دیار خود . پدرسخت سیاسی بود ومن هم که فرزند خلف او بودم ازمیان همهٌ استعدادها ، استعداد سیاسی و تحمل اثرات و عواقب آن ؛ نصیبم شده بود . بی خود نبود که از عوام می شنیدیم : « یا نصیب یا قسمت » ! . روزی ازآن جادوگر پرسیدم : اسم شاه ایران را می دانی ؟ انگار که حرف گنده تراز دهان و قد وقواره ام زده باشم ، نگاه تیزی کرد و گفت : یه وجبی ! این فضولی ها به من وتو نیامده ... خب معلومه که پادشاه ما اعلیحضرت قدرقدرت رضاشاه کبیره . بیچاره نمی دانست که متفقین آن قدرقدرت را به جزیره موریس درآفریقای جنوبی تبعید کرده اند و پسرش محمد رضا را به جای او نشانده اند .


این را گفتم تا با نگاه کردن فقط به یک گوشه جغرافیایی سیاسی جهان ونوع تمرکز سیاسی برآن ، ترجیع بند آن پیررا بیاد آوریم و به مطابقه بگذاریم . آن گوشه ، یک گوشه پس افتاده و بی اهمیت نیست . هم دراقتصاد استراتژیکی ست و هم در سیاست که محکم سوار بر مصالح آن است . همین پریروز یعنی دوشنبه سی ویکم اکتبر، وزیرخارجه رژیم تروریست – فاشیستی ملا ، پاسدار به عراق آمد تا دردیدار با نخست وزیر غاصب ودست نشانده مالکی ، ابلاغیه جدید بزرگ عمامه داران فرمانده خامنه یی جلاد را تقدیم کند . الحق والانصاف چه دنیای سیاسی قشنگ و عادلی داریم . ساعت یازده همان شب که اکثر جنبندگان سیاره زمین یا درخوابند یا آماده خواب ؛ خاصه بیماران و مجروحان ؛ گردان های ارتش و پلیس عراق سمعاً و طاعتاً با رعایت قول وقرارهای بین الدول وبین الملل درنهایت احترام به حقوق و موازین انسانی ، با نورافکن های قوی و سروصداهای گوش نواز حقوق بشری به قهرمانشهراشرف شبیخون می زنند . برای آنکه حرف مالکی ودولتمردان ذی مدخلش دررعایت کردن موازین انسانی دروغ درنیاید ، رجاله مزدورهای جلو درب ورودی هم ، ازروی عِرق و غیرت خانوادگی و تعصب قومی و ملی و احساس شدید بشردوستی ؛ شروع می کنند به غوغا و ناسزاهای متناسب با اصول بشری !! . شبیخون واحدهای قتـّال به اشرف قهرمان ، صرف نظر از اهداف شوم و تبعات درراه آن ؛ یک دهن کجی آشکارو وقیحانه به بین الملل است که ما پشتمان به دولت های شما گرم است پس هرچه می خواهید کنفرانس بگذارید ، هرچه می خواهید بیانیه بدهید ولی جای کوه ا ُحُدی که ما برآن تکیه زده ایم ، نخواهد گرفت .


همین چند روز پیش بود که آقای « استیونسن » به جامعه جهانی فراخوان دادند برای یک اقدام عاجل به خاطر پیشگیری از یک قتل عام مهیب دیگر در اشرف قهرمان . تلاش و حمایت ایشان و تمامی پارلمانترها ، شخصیت های حقوق بشر، وکلا و روزنامه نگاران بشردوست ؛ جای سپاس و قدردانی داشته ودارد . اما تجربه دوسال اخیر نشان داده است که همچون امروز ، خامنه یی و مزدورش درعراق مالکی درعمل اعتنایی به آنهمه حمایت واعتراض های بین المللی ندارند . وقت کم و بس ضیق است . دیگر وقت یک اقدام عاجل است که آقای استیونسن بدان اشاره داشته است . جنایتکاران را فقط توسط بین الدول ــ آنهم دولت های قدرتمند غرب ــ می توان مهارو متوقف کرد . دولت ها سکوت که علامت رضاست کرده اند و انگار که نه انگار . حقوق بشررا در مناطقی دربوق می کنند و درجایی دیگر نه می بینند ونه می شنوند . راه حل عاجل این است که مجموعه متعهد به حقوق و شئون بشری یعنی همان شخصیت ها و پارلمانترها روی دولت های خود با فشار متمرکز شوند . افکار عمومی را ازفاجعه با خبرکنند . درغرب دموکراسی حاکم است آنهم برای نمایندگان ملت ها . گمان نمی برم که درصورت تمرکز کامل ، دولتی بتواند از مسئولیت شانه خالی کند . دیگر فرصت آن نیست که دوتا سئوال از فلان مسئول دولتی بشود و او مسئله را با یکی به میخ ویکی به سندان زدن از سر واکند . مردم ایران به ویژه خانواده هایی که عزیزانشان دراشرف قهرمان است از بشردوستان غرب ونیز ایرانی چشم حمایت کارساز دارند . غربی های متعهد باید دردولت های خود را بکوبند وبه تذکری و اظهاری قانع نشوند . بشردوستان متعهد ایرانی هم پیش ازآنکه فاجعه هولناک رخ بدهد ، باید برکنار از اختلافات عقیدتی و دیدگاه سیاسی به هرگونه که می توانند صدای خود را به گوش بین الدول و بین الملل برسانند . متعهدان با هراختلاف و فاصله دید ، در برابر دشمن مشترک نمی توانند محافظه کارانه یا مصلحت جویانه سکوت اختیارکنند . تاریخ ناظر براعمال ماست و آن را برای نسل های آینده به ثبت می رساند . تا آنجا که به مجموعه نفیس و کمیاب اشرفیان قهرمان برمی گردد ، آنان ننگ و خفت تسلیم را نخواهند پذیرفت . آنان چشم دارند تا جهان را چراگاه امن و امان درندگان نبینند و دولت با نفوذی پیدا بشود که آستین ها را بالا بروبد و به وظیفه عمل کند . مالکی حتا به انجام پروسه پناهندگی هم رضایت نمی دهد چون رضای او رضای ارباب است . کوتاه ترین و کارآمد ترین راه این است که بیست وهفت کشور اتحادیه اروپا اعلام پذیرش فرزندان برومند ایران زمین کنند . درپناه امنیت ، پروسه پناهندگی طی شود . ساکنان قهرمانشهراشرف همه صاحبان استعدادهای درخشانی هستند که درشرایط طاقت فرسای سال های اخیرهم ازجوش و جلا نیافتاده اند . سازمان پرافتخارمجاهدین خلق ایران هم که دیگر در لیست سیاه اتحادیه اروپا نیست ، پس مشکل کجاست ؟ دلخورو عصبی شدن خامنه یی و مالکی یا به خطرافتادن منافع اقتصادی ؟ آخر این پسندیده دولتمردان جهان غرب نمی باشد که جلو مشتی اشرار بی همه چیز تا بدین حد خود را خوارو حقیر کنند . خامنه یی ومالکی بیشتر به دول غرب نیازمندند تا دول به آنها . نهایت آنقدر طی سال ها آن رجاله ها را لوس و پررو کرده اند که شاید اکنون خودشان هم درآن گیر و بی تکلیف مانده اند . آخر شجاعت اخلاقی و سیاسی تا به کجا به ترس و احتیاط حول منافع و مصالح ، مبدل شده است ؟


در آخر باید تکرار کرد که این برگزیدگان متعهد بین الملل هستند که می توانند با فشار جدی خود ، بین الدول را برای یک اقدام عاجل و مؤثروادار کنند .





ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

نقـدی متعهــدانه بر مقاله « بهار عربی و اثر پروانه یی »


نقــدی متعهــدانه بر مقاله « بهار عربی و اثر پروانه یی »




نامه سرگشاده به مسئول سایت متعهد « آفتابکاران »






دوست عزیز حسین جان توتونچیان



از دوست نازنین و نیک سرشت و وفادار به مقاومت سرفراز ایران پرویز مصباحی نوشته یی روی سایت آمده با عنوان « بهار عربی واثر پروانه یی » که نمی توان در شرایط حاد و حساس کنونی ، ازآن گذشت و گفت : اینهم روی هزاران نوشته که در روز رقم می خورد . پرویزجان که مخلص قریب پانزده شانزده سال است که افتخار دوستی و مؤانست و مکالمت با او دارم ، تحت تأثیر مطالعه نظریه یک هواشناس و فیزیکدان آمریکایی ؛ مهمترین قانونمندی های سیاسی و اجتماعی بدان با اطمینان تطبیق و تعمیم و به دیگران تحویل داده است . ازآنجا که نوشته روی سایت آمده یعنی درمعرض دید و مطالعه عده یی دیگر خود را ناگزیر به ادای توضیحاتی ضروری می بینم وگرنه به راحتی می توانستم نظریاتم را با خود او درمیان بگذارم . گفتارم را عمومی کرده ام زیرا بیش ازهمه نسل جوان ایرانی آنهم درخارج کشور مد نظر دارم . اینترنت که دنیایی ست بزرگتراز دنیایی که ما درآن زیست می کنیم ، چنان اذهان را به خود مشغول داشته است که دیگر به ندرت سراغ کتاب و کتابفروشی و کتابخانه می رویم . نوشته یی که می تواند روی ذهنیت افراد اثر بگذارد نباید بدون بررسی از آن گذشت . ازآنجا که نه وضع مزاجی ام ایجاب می کند ونه حال وحوصله ، نکات را فهرست وار بیان می کنم :


1 ــ چه خوشآیند یا ناخوشآیند باید قبول کنیم که مشکلات سیاسی تنها محدود به حاکمیت دیکتاتورها و اعمال نفوذ سیاست های خارجی نیست . دقت شود که می گویم « تنها محدود » وگرنه آن دوعامل ، اصلی و پایه یی هستند و غیرقابل انکار . خصوصیات ما مردم هم دراین میان نقش عمده یی دارد که متأسفانه آن را مثل یک امرغیرقابل توجه ، جدی نگرفته و نمی گیریم . کلاً ما ملل مشرق زمین ایده آلیسم و ملل مغرب زمین به شدت رئالیست بوده و هستند . ایده آلیسم عیب وعلت نیست اگر که مارا از واقعیت ها غافل نکند و بنا به ایده ال شخصی خود به واقعیت ها ناخنک نزند . اگر فقط شناور ایده ال ها باشیم و ازآنجا به ساحل واقعیت ها نگاه کنیم ، بی برو وبرگرد دید ما تمامی واقعیت را نمی تواند آنچنان که هست ؛ ببیند .


2 ــ چنین است که بخش قابل ملاحظه یی از مردم ما ومردمان شبه ما ، ظاهربین وگوشی هستند . این یک ضرب المثل هست که می گوید : « فلانی عقلش در چشمش هست » . اجزا ، تشکیل کـُل یعنی کلیت برآمده از اجزا می باشد . متأسفانه درخیلی موارد ما برمبنای یکی دو جزء ، حکم به کلیّت می دهیم . این است که درعرصه سیاست و مبارزات سیاسی با سابقه صدسال آزادیخواهی ، هنوز درهزاره سوم میلادی گرفتار رژیم اوباش فاشیستی حاکم برایران هستیم ، این است که هر ازگرد راه رسیده یی یا فردی با پیشینه معین می تواند بخشی نه تنها از مردم عامی بل روشنفکران ما را هم فریبکارانه به خود مشغول بدارد .


3 ــ ما که سی ودو سال پیش بهار انقلاب را با خمینی دجال تجربه کردیم ، جا دارد که دربرابر حوادث با تأمل و ژرف وهمه جانبه نگری برخورد کرده و شتابزده با سرعت دستخوش اوضاع نشویم . تا این حد که ما « بهارعربی ، بهار عربی » می کنیم ، روشنفکران جوامع عربی از ابتدا نگفتند که هیچ بلکه شک هم کردند .


4 ــ حدود پانزده سال پیش آقای « ادوارد لورنتس » هواشناس و ریاضیدان آمریکایی نظریه « اثر پروانه یی » را مطرح کرد که به زودی فروکش کرد و در محافل جدی علمی آن را به منزله فانتزی درعلم تلقی کردند . دانشمند آمریکایی به طور تمثیلی پروانه را بکارگرفته بود . برای چه ؟ برای تفهیم این مسئله که هرکلیتی چه درعلم و چه درعلوم نظری واز جمله علم سیاست ، ازیک سلسله یا مجموعه ریز ودرشت اجزا بوجود می آید . او می خواست بگوید که مثلاً در اوضاع و شرایط جوی بسیار عوامل ذی مدخل هستند از سیگاری که بنده دود می کنم تا دودکش سربرآسمان برداشته کارخانه ها ، از دود وگاز اتومبیل تا باد وگاز مخرجی آدم و حیوان در وضع آب وهوا وجو زمین مؤثرند . حالا مخلص غیرمتخصص نمی توانم بیایم گاز صادره از یک گاورا در زمینه مسایل سیاسی و اجتماعی و انقلابی ملاک قرار دهم . « اثر پروانه یی » خالی از حقیقت نیست . بال زدن پروانه ها تا پرندگان کوچک و بزرگ ایجاد امواج هوا می کند که البته نظریه یی تازه نیست .


5 ــ دوستمان پرویز با آشنا شدن با نظریه « اثر پروانه یی » متأسفانه نقش یک تئوریسین سیاسی هم بعهده گرفته که مطلقاً نه درست است ونه جایز و بایسته . دانشمند آمریکایی صرفاً به عنوان یک تمثیل ظریف شاعرانه و بکارگیری یک جزء کوچک می گوید که اثربال زدن پروانه ها مثلاً در مکزیک می تواند موجب توفان در تگزاس آمریکا شود ! پرویزجان براین قیاس خوب هضم نشده می فرماید که : خودسوزی یک دستفروش تهیدست تونسی باعث انقلاب نه تنها در تونس که بل چند جامعه دیگر عربی می شود !! . درست مثل قطعات دومینو که یکی که افتاد بقیه هم پشت سرآن برای افتادن به خط می شوند . ایشان درضمن تئوری انقلاب را هم با نظریه « اثر پروانه یی » آن دانشمند به بایگانی تاریخ می سپارد و می گوید که نظریه « شرایط ذهنی و عینی » کهنه شده یعنی آن مرحوم را کفن ودفن کنیم و برویم به دنبال اثرپروانه یی ! . اشتباه دوستمان از اینجا ناشی شده است که تصورکرده « شرایط ذهنی و عینی » یعنی انقلاب یا ندایی برای انقلاب . شرایط ذهنی و عینی هزار چند وچون دارد چه در زمینه ملی و اقلیمی و چه شرایط و تأثیرات بین المللی . مضافاً برآنکه قدرتمداران جهان یعنی امپریالیست ها می توانند با بودن زمینه ذهنی و عینی ، مسیر حرکت را منحرف و تحت خواست خود درآورند . سال 57 خودمان نقطه عطفی ست که هنوز می توان حول آن مطالعه و بررسی کرد .


6 ــ « بهار عربی » ! که شروع شد مخلص به شهادت فرشته و منسوبانم و نیز چند دوست اهل بحث و نظر که از هواداران جدی مقاومت هستند ، آن را نه تنها جدی نگرفتم بل ترس هم مرا برداشت . عقیده و نظرآزاد است اما تأسف می گویم که بوی کبابی به مشامم نمی خورد . در ابتدا این سئوال برایم مطرح شد که آیا واقعاً استعمارگران حامی انقلاب ملت هایی چون ما شده اند ؟ آیا از تشکیل ارتش آزادیبخش ملی خوششان می آید ؟ اگر معجزه یی رخ داده و تغییری در ذائقه ایجاد شده ، پس چرا آمریکا هنوز سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران را در لیست نگهداشته است ؟ چرا اشرفیان قهرمان ما مورد غضب قرار دارند و این عزیزان را درمعرض قتل عام خامنه یی – مالکی قرارداده اند ؟ آیا رژیم ملا – پاسدار حاکم قابلیت تغییر مسالمت آمیز و گام به گام دارد اما دیکتاتورهای متعارفی مثل بن علی ، مبارک و قذافی فاقد این استعدادند ؟ اعمال و مفاسد و جنایات این بنیادگرایان توسعه طلب کجا و اعمال آن مغضوبان کجا ؟ چگونه است که ایران زمین با داشتن جنبش مقاومت و انبوه پرشماری از دیگر مبارزان راستین راه آزادی ، با داشتن سوابق طولانی مبارزاتی باید یتیم و بی پناه بماند ولی در تونس و .... که در قیاس با ایران سابقه چندانی ندارند ، جملگی بسیج می شوند حتا با بکارگیری ناتو تا به هدف برسند . نگارنده نمی توانست بهار عربی را جدی بگیرد . حضورمردم در صحنه به تنهایی دلالت بر صحت کل مسئله نمی کند . ما هم در سال 57 به خیابان آمدیم ، به زندان افتادیم اما به آنچه در « گوادلوپ » گذشت یا بی خبربودیم یا سرمست از تظاهرات ملیونی ، بی اعتنا و بابا ولش کن ! . امپریالیست ها در دوره اول استعمارگری ، مستقیماً به کشور مورد نظر خود حمله نظامی برای اشغال و استیلا می کردند . با توسعه و پا قرص شدن بلوک شرق و سربرداشتن جنبش ها ی استقلال طلبانه این سیاست رنگ باخت و به بن بست رسید . امپریالیست ها من بعد متوسل به کودتاهای نظامی شدند که اولین آن نصیب زنده یاد مصدق بزرگ و ملت آرزومند ایران شد . عصر کودتاها هم بپایان رسید زیرا آتش جنبش های مقاومت نه تنها خاموش نشد بلکه فروزان تر ورادیکالترهم شد. هیچکس نمی تواند منکر نارضایتی وروحیه عاصی مردم به ویژه زحمتکشان و تهیدستان در جوامع استبداد زده شود اما از آنجا که استبداد حاکم با سرکوب و قلب واقعیت ها ازطریق تبلیغات مانع نزدیک شدن مجاهدان و مبارزان به توده های مردم می شوند ، یک سازماندهی فراگیر ممکن نیست ولی استعمارگران خاصه نوع نوین آن از جوش والتهاب درون اجتماعی جوامع استبداد زده غافل نمی شوند . بنیادگرایی اسلامی و البته نه اسلام مترقی مسعود و مریم رجوی ، بهترین نسخه یی ست که آنها درکشورهای اسلامی دردست دارند . بنیادگرایی اسلامی به هر میزان که نارضایتی عمومی موجب گردد یک حُسن خداداده !! هم دارد که بهترین مانع و سد پیدایش یا رشد سازمان ها وجنبش های مترقی ست . امپریالیست ها بخصوص درخاورمیانه و شمال آفریقا سال ها شاهد سازمان ها وجنبش های ملی و چپ بوده اند و دقیقاً با همین نهضت بنیادگرایان اسلامی بوده که یا ضعیف ویا محو شده اند . یک خاصیت بنیادگرایان هم که برای آنها عمده هست اینکه هیچ تعصبی برسر منافع و منابع ملی ندارند .


7 ــ آقای اوباما درزمان مبارک سفری به مصرداشت . او درحضور خبرنگاران وعکاسان به مبارک گفت که باید به اپوزیسیون آزادی فعالیت بدهید . درآن موقع مثل امروز یک اپوزیسیون با سابقه و با نفوذ درمصربود که اخوان المسلمین باشد .


8 ــ پیشتر ، آقای اوباما بدو ورود به کاخ سفید با دست دراز گفت : « من دستم را بسوی اسلام دراز می کنم » ولی نگفت چه نوع اسلامی ؟ ما امروز درعمل می بینیم که هرچه هست از نوع و جنس اسلام مجاهدین خلق نیست . چرا ؟ چون در وطن پرستی و ملی گرایی و نگاهبانی از منافع ملی مجاهدین امتحان خود را با تلفات سنگین داده اند واین همان صفتی ست که استعمارگران از آن واهمه دارند واصلاً نمی خواهند . یک دوست هوادار مقاومت چند سال پیش برایم گفت که در برلین رفتیم جلو پارلمان تا از نمایندگان امضا بگیریم . یکی از نمایندگان حزب لیبرال آلمان گفت : من به شما امضا نمی دهم . گفتیم چرا ؟ گفت : چون شما مجاهدین همان راه مصدق را می روید !! . توجه دارید که مصدق یک لیبرال دموکرات بود و این آقای نماینده هم از حزب لیبرال دموکرات . لیبرال دموکرات درغرب پسندیده است اما در آنجاها که مملکت ماست ، سم مهلک برای تأمین منافع ملی شان . این است که درعراق آقای علاوی این چهره لیبرال دموکرات برنده انتخابات می شود ولی مالکی مزدور خامنه یی به اتکای آمریکا ودولت های اتحادیه اروپا جا خوش می کند که هیچ ، آتش ها هم بپامی کند و کسی مودی او نمی شود .


9 ــ رییس به اصطلاح شورای ملی انتقالی لیبی هنوز عرقش خشک نشده می گوید ما قوانین شریعت را موبه مو اجرا خواهیم کرد و نقدینه چند همسری را قانونی می کند . قذافی دیکتاتور با داشتن کتاب سبز مأخوذ از قران بنا به شرایط زمان ، تعدد زوجات را ممنوع کرده و این رییس ارتش آزادیبخش آن را لغو . جل الخالق ! . چند مدت پیش در سایت فارسی بی بی سی مصاحبه خبرنگار انگلیسی با این رهبر و مرد شماره دو امروز لیبی که جداگانه بعمل آمده بود ، خواندم . مصاحبه درزمانی بود که اینان در بنغازی درحال رهبری « انقلاب » با حمایت آمریکا ، انگلیس وفرانسه و چتر هوایی انقلاب گستر« ناتو» بودند . اولین سئوال این بود که : شما جزو القاعده هستید ؟ پاسخ : نه ، ما خودمان یک گروه اسلامگرا بودیم که رفتیم افغانستان تا با ارتش اشغالگر شوروی بجنگیم . یکوقت دیدیم کنار « بن لادن » و القاعده هستیم !! . به قید مرکب « یکوقت » دقت کنید که چه بار عوامفریبانه خمینی مآب درخود دارد . دردیکتاتور بودن قذافی هیچ آزادیخواهی شک نداشته و ندارد اما هنوز زمانی نگذشته که فراموشی دست دهد . همین دیکتاتور دوبار گفت که القاعده آمده بنغازی برای تعلیم نظامی مخالفان .


10 ــ خبرنگار ایرانی سایت فارسی بی بی سی با رهبر جدید تونس هم مصاحبه یی داشت . نظرش را راجع به رژیم ایران پرسیده بود . این اسلامگرای میانه رو جواب داده بود که : رژیم ایران موفقیت های بزرگی بدست آورده است از جمله درفناوری و ایستادگی و مقاومت دربرابر محاصره بین المللی و البته یک ناکامی هم داشته و آن درآخرین انتخابات رییس جمهوری بود که به حرف معترضان گوش ندادند . به قول ناصرخسرو « خدایا راست گویم فتنه از تست / ولی از ترس نتوانم چخیدن » . دولت های مقتدر آمریکا و اروپا از کسی حمایت کرده و می کنند که میلیاردها خرج دستیابی به بمب اتم را از زمره موفقیت رژیم ملایان می داند و تحریم های آبکی و بی ضامن عملی را محاصره بین المللی می خواند و مقاومت وماندگاری رژیم را تحسین می نماید . پس اگر آمریکا و دولت های اروپا فقط در مسئله اتم رژیم جدی هستند مغز خری چون بنده را خورده بودند که سمپات و تأیید کننده رژیم تهران را یاری و حمایت کرده اند . سیاست آنهم سیاست نوین استعمارگران کمتراز یک پیاز لایه لایه نیست . به قول خواجه عبدالله انصاری « به ظاهر حکم نشاید کرد»


11 ــ انقلاب یعنی یک انقلاب واقعی آخرین راه حل ملت های تحت استبدادی ست که مستبد به هیچ صراطی مستقیم نمی شود و فضارا بازنمی کند . امپریالیست ها با استفاده از نارضایتی توده ها ، سکان انقلاب که خود زمینه آن را فراهم کرده اند ، بدست گرفته و مورد پسند ها را به مسند نشانده و می نشانند . ما که افعی گزیده ایم چرا باید مجذوب و مقهور خط و خال های قشنگ مارها شویم ؟ سیاست حوصله می خواهد و قضاوت حول آن بدین آسانی و ساده اندیشی که پنداشته ایم نبوده و نیست . بالاخره این دوره هم سپری خواهد شد ، بعد ازآن چه خواهند کرد ؟ وچه پروژه یی پیش خواهند گرفت ؟ من نمی دانم . فقط می دانم که حرکت طبیعی تاریخ را می توان کـُند و یا برای مدتی منحرف کرد اما نه برای همیشه .


در پایان همصدا با زنده یاد نیما یوشیج باید گفت : « به کجای این شب تیره / بیاویزم قبای ژنده خود را »


و : « چرا برخویشتن هموار باید کرد / آبیاری باغی کزان / گل ، کاغذین روید ؟ »


حسین جان از خود نازنینت و پرویز جان و خوانندگان ارجمند به دلیل مصدع اوقات شدن ، معذرت می خواهم .



دوستدارتان : رحمان کریمی





ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

دیوار بلند حاشای رژیم تروریست فاشیستی حاکم و نظافتچی های رد پاشوی خارج کشورش


دیوار بلند حاشای رژیم تروریست فاشیستی حاکم و نظافتچی های رد پا شوی خارج کشورش


( دراین نوشتار دلایل طرح توطئه ترور توسط رژیم به اختصار ذکر شده است) .



رحمان کریمی



بعد از سی و دوسال ، ماهیت و عملکرد تروریستی و فاشیستی رژیم ملا – پاسدار حاکم برایران ؛ چه در حوزه ملی و منطقه یی و چه بین المللی بر کسی پوشیده نیست مگر آنکه به نوعی نانخور این رژیم و یا حامیان آن باشد . بعد از سی ودوسال دیگر لزومی ندارد که توضیح واضحات و تکرار مکررات برای پرشدن یک مقاله کنیم . یکبار در حواس پرتی به خودم گفتم : فقط خواجه حافظ نمی داند که ما با چه حلقه پیدا شده جانوران درنده ماقبل تاریخ ، سروکار پیدا کرده ایم . اما فوراً این بیت آن بزرگوار به خاطر آمد که : « واعظان کاین جلوه در محراب ومنبر می کنند / چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند » . البته حافظ با تمام درایت و تیزبینی و جام جهان نمای ادراکی که داشت ، تصور نمی کرد که جهان بدست جهانداران چنان بچرخد و بچرخد که این جماعت شیاد را از محراب و منبر ریایی شان به مسند امامت و صدارت بنشاند . دسته گل اخیری که ملایان به آب لجنزار خود داده اند ، در دستور عمل قرار دادن ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکاست . طرحی که قرار بود سوژه به وحشیانه و پرآسیب ترین شکل ممکن به قتل برسد . این طرح شوم توسط اف. بی . آی لو می رود . پیش از آنکه ملایان جنایتکار از این شوک ، خود را جمع و جور و برای حاشا ، چاله گشاد دهان آلوده شان را باز کنند ؛ نظافتچی های هول برداشته رژیم در خارج کشور ، آب وجاروب در دست راه افتادند به این کانال و آن کانال رادیو و تلویزیون ها و مطبوعات تا رد پای به خون آلوده رژیم را پاک کنند . این مزدوران مثل اربابانشان سابقه دار هستند . اگر صد مدرک دانشگاهی و کارشناسی به دنبال خود یدک بکشند ، پادو حقیری بیش نیستند . چرا حقیر ؟ چون یک وقت آدم برای مجموعه یی که سرش به تنش می ارزد پادویی می کند اما برای یک مشت ملا و پاسدار مزلف ، بی اصل ونسب و سراپا فاسد و مبتذل و جنایتکار پادویی کردن برای دستمزدی در توان هر خدمتگزاری نبوده و نیست . حضرات به مدارج تخصصی خود می بالند اما از سر حقارت فطری و شخصیتی نمی دانند که عنوان این مدارج برایشان رسوایی و بدنامی بیشتر ببارمی آورد تا آنجا که حتا « نا بریده از مزدوری » ها هم می توانند به دلیل کم سوادی و نداشتن تخصص علمی با همان مدرک نوکری وزارت اطلاعات رژیم برآن گروه فخر بفروشند .


وقتی رژیم قافیه را باخت ، آن را کما فی السابق به گردن سازمان پرافتخار مجاهدین خلق انداخت ! . این وارونه گویی هم افاقه نکرد . دولت آمریکا همچنان توطئه ترور را از رژیم می داند و نه اپوزیسیون یعنی مجاهدین خلق . حال این سئوال مطرح می شود که چرا و به چه دلیل رژیم اوباش فاشیستی ملا – پاسدار حاکم توسط سپاه قدس ، می خواسته است سفیر عربستان را ترور کند ؟ دلایل را فهرست وار می گوییم :


1 ــ دوام و بقای رژیم بشار اسد در سوریهٌ بپاخاسته ، برای حکام تهران امری حیاتی ، تعیین کننده واستراتژیکی ست. با سقوط بشاراسد ، رژیم می شود مثل گرگ درنده یی که یک دست و یک پای خود را از دست داده باشد . عربستان سعودی آشکارا از اپوزیسیون به صحنه آمده رژیم اسد حمایت می کند و به او می گوید که باید برود .


2 ــ عربستان سعودی نگذاشت که لقمه بحرین از گلوی رژیم پایین برود . نیرو فرستاد و مانع سقوط امیر بحرین شد . بنیادگرایان شیعه وابسته به رژیم تهران ، ناکام ماندند .


3 ــ عربستان سعودی در یمن نیز نقش قاطع خود را ایفا می کند .


4 ــ با رفتن ارتش آمریکا از عراق ، رژیم امیدوار است که سیطره کامل خود را در آن کشور تحکیم کند و عراق را به صورت پایگاهی استراتژیکی برای دخالت های پیوسته اش در منطقه درآورده و حکومت های مخالفش را مستقیماً مورد تهدید قرار دهد . در آنجاهم با سد عربستان سعودی روبروست یعنی مانعی بزرگ و با نفوذ .


5 ــ همین چند مدت پیش بود که پادشاه عربستان عریان ومحکم به رژیم اخطار کرد که از مداخله و تحریکات داخل عربستان توسط شیعیان وابسته به خود ، پرهیز کند وگرنه با شدت عمل دولت عربستان سعودی مواجه خواهد شد .


6 ــ اگر اختلافات درون رژیمی ، همراه با رسوایی اختلاس های متعدد نجومی و نیز نارضایتی و بی طاقتی روزافزون مردم ایران را به موارد و دلایل ذکر شده اضافه کنیم و از یاد نبریم که این رژیم ماجراجو بحران های داخلی اش را به بحران آفرینی درخارج منتقل می کند ، به خوبی درمی یابیم که چرا قصد چنان تروری را داشتند . رژیم بر این محاسبه خام و مالخولیایی بوده که زهرچشمی از عربستان بگیرد و بگوید که در سوریه ، بحرین و .... و حتا خاک خودت دست وپایت را جمع کن وگرنه از طرفت که ما باشیم چنان ضرباتی دریافت خواهی کرد که آن سرش ناپیدا !! .


7 ــ رژیم در طرح توطئه ترور ، دلش به سیاست تعامل آقای اوباما گرم و مطمئن بود . آن جنایتکاران دیده بودند که آمریکا و دولت های اتحادیه اروپا ، در برابر بسی اعمال تروریستی شان با اغماض و اظهارات لفظی دیپلماتیک برخورد کرده اند . این اجنه از شیطان فریبکارتر هم دریک محاسبه خطا رفته اند و آن اهمیت وموقعیت غیرقابل انکار و چشم پوشی عربستان سعودی در عرصه منطقه و بین الدول است . اگر پای این کشور در میان نبود البته می شد به سیاست تعامل امید بست . حالا که فهمیده اند چه غلطی کرده و چه لقمه گنده تراز دهان گرفته اند ، می خواهند آن را روی مجاهدین خلق سرشکن کنند که خودشان و نظافتچی ها و جاروب کش های خارج کشوری شان کور خوانده اند .


8 ــ نگارنده تقریباً مطمئن است که رژیم در بررسی این طرح ، احتمال شکست و لو رفتن آن را هم مد نظر داشته . پس چرا ریسک آن را قبول کرده ؟ برای آنکه در اخلاق و فرهنگ بدوی و تروریستی آنان ، دیوار حاشا تا به عرش اعلا بلند است . کی بود ، کی بود ، ما نبودیم ، مجاهدین بودند !! .


9 ــ رژیم صرف نظر از اهداف ذکر شده بالا ، می خواست غیرمستقیم به دولت آمریکا با تهدید بفهماند که اگر مجاهدین خلق را از لیست تروریستی خارج کنید ، دست ما برای انجام عملیات تروریستی حتا در خاک خودتان ، کاملاً دراز و درکار است .


حال باید منتظر ماند تا عکس العمل جدی دولت آقای اوباما و دولت های اروپایی را دید و قضاوت کرد . آنها نیک می دانند و گهگاه خود و مطبوعاتشان می گویند که تحریم به تنهایی نمی تواند عامل فلج کننده شود ، خاصه که کمپانی های خودشان زمینه دورزدن تحریم رژیم را فراهم می کنند . یک ضربه جدی و گیج کننده این است که هم مجاهدین خلق را از لیست خارج کنند و هم به دفاع از اشرفیان قهرمان برخیزند . قفل از دهان بردارند و پنبه از گوش ها در آورند و تعهد خود را زیر پا نگذارند . شخصیت ها و پارلمانترها و مقامات سابق از موضع بشردوستی و موازین بین المللی حقوق بشر از سازمان مجاهدین خلق به کرات دفاع کرده و می کنند . این دولتمردان هستند که صاحب اختیارند اما در برابر چنین مسئله انسانی جهانی شده همچنان سکوت و بی عملی پیشه کرده اند . آقای بایدن معاون رییس جمهور آمریکا در برابر « طرح توطئه ترور » سپاه قدس رژیم ، اینطور واکنش نشان می دهد که : « ایران باید حساب پس بدهد » . در زبان متداول دیپلماسی ، ایران یعنی رژیم ایران . آقای بایدن نمی گوید که چگونه می خواهند حسابرسی کنند ؟ مثل « حسابرسی » های سابق یا واقعاً یک حسابرسی جدی و مؤثر ؟ .


اینکه بگوییم بعد از سال ها تجربه ، هنوز دولتمردان غرب ؛ رژیم را به درستی و کامل نشناخته اند و بنابراین با مسامحه و تعامل وبه امید تغییر سیاست آن برخورد می کنند ، خوش خیالی و ساده انگاری ست . دولت های قدرتمند غرب همه چیز را بهتر از ما می دانند . اگر روزی سرنگونی این رژیم فاشیستی در دستور عمل روز قرار بگیرد ، از کانال های تلویزیونی آنها فیلم ها و مدارک و اسنادی خواهیم دید که خود ما ایرانیان ندیده ایم . حالا که هنوز با رژیم کار دارند ، به نفع آن اعمال سانسور می کنند . جنایتکاران تهران به کنار ، عراق را نگاه کنیم . هر هفته در بغداد و شهرهای عمده عراق علیه دولت غاصب و دست نشانده مالکی تظاهرات می شود اما نگارنده ندیده است که یک فیلم کوتاه از اعتراضات میلیونی مردم عراق پخش و دردید مردم خود قرار دهند . « تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل » .


در پایان باید متذکر شد که مردم به جان آمده ایران زمین هیچ چشم امید و گشایشی از روسیه و چین نداشته و ندارند . الحمدالله این دو کشور زیر میزی بازی نمی کنند . علناً تصمیم شورای امنیت سازمان ملل متحد را به نفع بشار اسد ، وتو می کنند . از رژیم اوباش فاشیستی حاکم برایران نیز بی پرده حمایت می کنند . مهمتر آنکه دم از دموکراسی و آزادیخواهی و حقوق بشر هم نمی زنند . سیاست خارجی این دو کشور ، با یک چهرگی منطبق بر منافع اقتصادی و حفظ حوزه ها و قلمروهای نفوذی ست . اما چه کنیم که دولتمردان جهان غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا سیاست شان با سنگ دموکراسی و آزادی و رعایت حقوق بشر در ممالک ما به همراه است . چنان با دوگانگی در حرف و عمل به صحنه می آیند که آدم درمی ماند که دم خروس را باور کند یا قسم حضرت عباس را ؟ در تونس ، مصر و لیبی و... چه سیاست قاطعی اتخاذ و اعمال می کنند و در ایران و عراق و بخصوص اشرف قهرمان چه سیاستی ؟! همچنان که پیشتر اشاره رفت ، ما درحال حاضر نمونه یی در دست داریم برای سنجش و محک زدن که در قبال این توطئه گستاخانه رژیم حاکم برایران نه در حرف ، بل در عمل چه خواهند کرد .











ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

بــرشــــا و ُش


تقدیم به قدر و منزلت رفیع اشرفیان قهرمان به زمانه یی که


جهاندارانش در بیان و عمل ، دوگانه و مشکوکند .




بـَــر شــــا وُ ش *



رحمان کریمی



بر زمین نمی گذارد سر بریده را


برشاوش .



در معبر افلاک برایستاده است از دیرگاهان


نه خوابش در می رباید ، هرگز


نه لمحه یی به فراغت بر می نشیند ، گاهی



شلاله ٌ خونبار افق به شامگاهان


از آن سر بریده است


برشاوش ؟



آه


بیهوده نیست


که آن فلات اهورایی در بند اهریمنان شریر


از یکسو چراگاه بی خیالان خوشچران ریزه خوار است و


از دیگر سوی شورشگاه عاصیان با فریادهایشان پر طنین


تا فراسوی طاقت و ممکن .



بیهوده نیست


که به هر گوشهٌ آن کـُنام هول


خون ، حیات دوباره می یابد .



تا همواره جهانداران


حقیقت را به مسلخ می برند و


با داعیه آزادبخشی باز می گردند


بر زمین نمی گذارد سربریده را


برشاوش .




* برشاوش : از صورت های فلکی شمالی که به شکل مردی ایستاده که سربریده یی را در دست دارد ، دیده می شود .










ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

ضـرورت عبـور از سـطح به عمـق مسـایل و سـوژه های روز


ضـرورت عبـور از سـطح به عمـق مسـایـل و سـوژه هـای روز



رحمان کریمی



انگیزه این « نوشت » مقاله خواندنی و جالبی ست از آقای دکتر منشور وارسته با عنوان « و اما هدیه ( متخصصین دیدبان نظام ) به اشرافیت آخوندی ... » که هنوز روی سایت « همبستگی ملی » می باشد . نکته قابل ملاحظه و دقیق و درستی در آن نوشتار هست که بعداً بدان پرداخته خواهد شد . پیش از پرداخت به نکته دوم لازم به تذکراست که نمی توان ونباید مسایل واشخاص سیاسی را صرفاً مقطعی واکنونی دید و بررسی کرد .همچنانکه زمان پروسه یی ست پیوسته و جاری ، محتویات زمانی هم در ارتباط و تداخل با هم می باشد ونه خلق الساعه . هر اتفاق سیاسی یا حضور شخص سیاسی در صحنه ، پیش زمینه یی آشکار یا پنهان دارد . برای درک و بیان درست مسئله لازم است که پیش زمینه ها را هم دید و مورد مداقه قرار داد . اضافه براین نقش سیاسی یک عنصر ایرانی یا خارجی را باید در تمامی سطوح ذی نفوذ و ذی مدخل مدّ نظر قرار داد . فی المثل برسر راه مقاومت و اشرف قهرمان ، یکمرتبه سرو کله بابا یی بنام « باتلر » پیدا می شود . دراینجا ما فقط با رژیم منحوس و اوباش فاشیستی ملا – پاسدار و باتلر سرو کار نداریم که رژیم پول بدهد و او به مأموریت کثیفی قیام کند . باتلر نه یک ایرانی تبار که یک دیپلمات آمریکایی ست . قبلاً سفیر در مقدونیه بوده و رسیده به مقطع بازنشستگی . او از مهره های خط ایران گیتی ست . یکی از معاونان ایران گیتی وزارت خارجه آمریکا به او آخرین مأموریت ابلاغ « طرح آمریکا » برای اشرف را می دهد . طرف از هول حلیم به همت خلل ناپذیر اشرفیان قهرمان ، توی دیگ می افتد و جزغاله می شود . چنان جزغاله یی که کارت طرح آمریکا هم با او می سوزد و دود می شود و می نشیند در چشم مالکی و اربابش . طبیعی ست که برای جوش دادن چنان معامله کلان و یامفتی ، خامنه یی و مالکی هم موظف به پرداخت « حق العمل کاری » بوده اند و سبیل آن ناکام را چرب کرده اند . اما باتلر خدمتگزار وزارت متبوعه خود بوده و نه مستقیماً خامنه یی سرجلاد . او در پوست و گوشت دیپلمات آمریکایی خود بوده و نه این حیوان یا آن حیوان . ایران گیتی بودن خود بیانگر و روشنگر کل مسئله است . استاد منوچهر هزارخانی به درستی دریافته بودند که عنوان مقاله بسیار جالب خودرا « باتلر ، دلال طرح آمریکا » گذاشته بودند یعنی مستقیم بی کژ و مژ به هدف زده بودند . با مسایل و اشخاص سیاسی نباید با یک دید و احساسات ژرنالیستی و شتابزده برخورد کرد . اگر چیزی بنام « طرح آمریکا » در برابر طرح اروپا نبود ، بزرگتر از باتلر هم با پول خامنه یی نمی توانست به چنان مأموریت رسوا و شکست خورده یی قیام کند . پول خامنه یی که در حقیقت پول مردم چپاول شده ایران است آنگاه کارساز می افتد که سیاست آمریکا با آن موافق و همراه باشد . باید مواظب باشیم که ناخواسته پازن گله گرگ ها را که خامنه یی باشد زیاده از حد بزرگ و توانمند نکنیم . اگر سیاست آمریکا نبود و یا بود و چنین نبود با آنهمه افشاگری های مقاومت ایران ، به ویژه اشرف قهرمان ؛ درهمان ماه های اول اشغال عراق دم از خامنه یی هارتر و حریص تر هم قیچی شده بود . پس باید از سطح به عمق مسایل آمد .


آقای دکتر منشور وارسته به درستی دم آن سی و هفت تن آل عبا و قبای ایران گیتی را به کمپانی های نفتی و صنایع سنگین آمریکا گره زده است . ایران گیت یعنی همین کمپانی های بزرگ و متوسط آمریکا که هدفی ندارند جز برداشت سود کلان از قِبـَل ایران . خطرات سیاسی آن برای آنها مطرح نیست . ایران به روس و چین و ماچین و اروپا گره خورده است و کارتلیست ها و تراست داران آمریکا یی سر خود را بی کلاه یا فقط شبکلاه می بینند . در عرصه رقابت اقتصادی ست که سیاست هم تعیین می شود . چه سیاستی ؟ سیاست سازش و ساخت وپاخت با رژیم حاکم برایران . پس بخش ایران گیتی ها و دلالان و مزدوران وزارت اطلاعات رژیم درهم گره خورده ، به صحنه آمده اند . در مراسم با شکوه انتخاب مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران در اشرف قهرمان ، یکی دو نفر از خواهران کاندیدا به درستی اشاره کردند که ارتجاع حاکم و استعمار نقشه انحلال سازمان را کشیده بودند ( نقل به معنی ) . این سی و هفت مأمور نه بی سواد هستند و نه افرادی نادان که فقط مشتی کتاب در کله یا بار داشته باشند . اینان مسایل را خوب می فهمند و تمیز می دهند ، نهایت آنچه لازمه انسانیت است فاقد آن هستند . رژیم های دیکتاتوری حتا نوع دینی و بدوی هم برای گذران سیاست هایشان در عرصه داخلی و بین الدول به متخصصان ، تکنوکرات ها و روشنفکران خود فروخته نیازمند بوده و همچنان هستند . از قدیم گفته اند : « ملا شدن چه آسان ، آدم شدن چه مشکل » مشکل این سی و هفت تن آل عبا و قبای ایران گیتی در آدم نبودنشان هست وگرنه ملای ملایند ، ملا به معنی با سواد . شما فکر می کنید ، اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا برای ابقای نام پرافتخار سازمان مجاهدین خلق در لیست کذایی ، چه هست و از کجا آمده ؟ از همین رجاله های ریز و درشت که وقت لزوم نظریات خودرا در علن هم مکتوب می کنند . وزارت خارجه اسناد طبقه بندی شده محرمانه را حتا به دادگاه و کنگره آمریکا رو نمی کند زیرا هم کارت ها می سوزند و هم دلایل ابقا بی اعتبار می شود . فقط به اشاره بگویم که برسر راه تاریخ پر تلاطم ایران زمین ، امثال اینان همیشه بوده و چه بسیار هم . قهرمانان ملی ایران فقط با صف مشخص دشمن حاکم روی در روی نبوده اند . آنان ناگزیر بوده اند که در چند جبهه بجنگند . تجسم و تبلور آن دوران ها را امروز در عرصه مقاومت ایران می بینیم . امروز از دیروز و دیروز ها بسی سخت تر و دشوارتر و طاقت سوز تر است و لاجرم رهبری استوارتر طلب می کند . امروز دشمن هم چون اختاپوس چنگال هایش برای بکارگیری سلاح و امکانات تا قلب بین الدول هم می رسد . اگر این چشم انداز را در ذهن تجسم و تجسس دهیم درمی یابیم مقام رفیع مقاومت سرفراز ایران و پیشاپیش و فوق همه اشرف قهرمان را که دارد در چه جبهه هایی می جنگد و می پاید .


و اما نکته دوم مقاله جناب وارسته : برای بذل توجه نویسنده محترم و نیز خوانندگان ارجمند ، لازم به تذکر است که اضافه تخصیصی « اشرافیت آخوندی » مطلقاً تناسبی با واقعیت وجودی و عملکرد ملایان حاکم نداشته و ندارد . اشراف و اشرافیت صرف نظر از چند و چون طبقاتی ، به ظاهر هم که شده باشد از ظاهری آراسته ، موقر و متین برخوردار بوده و هستند . تشخص از مشخصات ظاهری این طبقه است . آخوند های حاکم را فقط می توان اشرار و کاست پلید و حقیر آنان را عنوان « اشراریت آخوندی » داد و لا غیر . ثروت عظیم به تنهایی کسی را در رده اشراف قرار نمی دهد ، قدرت نیز به همچنین . اگر ثروت و شوکت این گله گرگ های خونخوار به صد چندان هم رسد ، بی بـُته گی و بی سرو پایی و شرارت های بی مرز و حد از چهره و سخن گفتن و اعمال وحشیانه شان داد می زند . هر گردی که گردو نمی شود ، گیرم که خود آرزو به دل مانده شان ادعا کنند که به اشرافیت رسیده اند !! . آدمکشان دستاربند سرپیری می آیند پشت میکرفن و برای یک نوبت هم که شده نمی توانند ، دجالیت و خونخواری و سیه دلی خود را از دید انظار پنهان کنند . اگر عبا و عمامه را از آنان بردارند ، بیننده گمان برد که با سارقی کوهی و خونی روی درروی شده است . این بُنجُل فاشیست های بدوی چه چیزشان حتا به بدترین اشراف می برد که در خور آن باشند . غارت بی حساب و کتاب بیت المال و ثروت های عظیم ملی ، قتل و جنایت و فساد و بی قانونی و عطش سیری ناپذیر حکمرانی ، توطئه و دسیسه و زد و بند و تجاوز به حریم همسایگان و هر نقطه از جغرافیای سیاسی جهان که بتوانند ؛ از ویژگی ها و مشخصات بارز این جمع نسناس و خناس بوده وهست . کوتاه کنم ، زنده یاد بزرگمرد تاریخ معاصر ایران ، محمد مصدق هم از اشراف بود . او کجا و کاشانی جاه طلب پیمان شکن مرتجع کجا ؟ . بنابراین بهتر می بود که جناب وارسته به جای « اشرافیت آخوندی » می نوشتند : « اشراریت آخوندی » .


اشرف قهرمان جان برکف ایستاده است به انجام یک رسالت عظیم تاریخی که خواست زمان ما و ملت در بند ماست . اگر سی و هفت تن بشوند سی و هفت هزار تن ، اگر نام سازمان مجاهدین خلق در لیست بماند یا نماند ؛ مقاومت ایران نه از پای درآمدنی ست و نه اهل استحاله باب طبع رژیم اوباش فاشیستی حاکم و حامیان بین الدول آن است . مطالبه مقاومت ایران یک مطالبه مشروع و برحق است که خلاصه می شود در آزادی و رشد ایران . آنکه از جان پاک خود بگذرد از جان های آلوده به صد سلاح و تیر زهرآگین چه باک .








ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed