۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

عاشق جانفشان خلق فراز دار می رود ، به پیش یار می رود

طرفین ، یعنی مظلمه سخت سادیستی حاکم برایران و مظلمه سوداگران سودپرور جهان ؛ هنوزفاجعه عظیم فراگیررا در سیاست اتحاد وانتقاد به نشست و برخاست های بی حاصل سپری می کنند . ما صدای آن اتفاق شوم درراه را همواره فریاد کرده و می کنیم . رشیدترین فرزندان ایران زمین با ایثار جان خود این فریاد های حق را جاودانه و تاریخی می کنند . شعر زیر با یاد و ادای احترامی ست به علی صارمی ، محمد آقایی ، جعفرکاظمی و تمامی شهدای راه آزادی .

عاشق جانفشان خلق ، فراز دار می رود ، به پیش یار می رود

رحمان کریمی

سحرگه ست و مرغ حق

میان گزمه های حق کـُشان

خواب بی خیال خرگوشان

به پای دار می رود

فراز دار می رود

به پیش یار می رود .

سحرگهان اگر که خامش است

صدای طبل و هرچه سنج

نعره زنان سفیر عشق ، غریق عشق

به پای دار می رود

فراز دار می رود

به پیش یار می رود .

سحرگهان و بی گهان

اگر چه خفته اند غافلان

برای رنج و درد توست هموطن !

که شیر ما ، دلیر ما

هلهله افکن و سبک

به پای دار می رود

فراز دار می رود

به پیش یار می رود .

غلغله افکن سحر

تاج شرف به روی سر

نامه رسان شهر عشق

اشرف همچو نهر عشق

به پای دار می رود

فراز دار می رود

به پیش یار می رود .

عاشق عاشقان ببین

عارف عارفان ببین

خالص خالصان ببین

نعره زنان و بی دریغ

به پای دار می رود

فراز دار می رود

به پیش یار می رود .

گرد جهان سفر کنید

بی خبران خبر کنید

مسیح دیگری زما

بشیر دیگری زما

به پای دار می رود

فراز دار می رود

به پیش یار می رود .

24 ژانویه 2011

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

دوربین هایتان را بکارید تا ببینید دماغه خلیج خون و نفت و اسلحه را

دوربین هایتان را بکارید تا ببینید دماغه خلیج خون و نفت و اسلحه را

رحمان کریمی

ای نیم خفتگان و نیم بیداران آرامشهرهای متمدن غرب !

حیرت مکنید از تجمع ما درامنیت معابر و میادین آسوده خویشتن

اینجا که ما ایستاده ایم در یخبندان خلوتگاه سرد

صدای به بند کشیدگان ایرانیم

فریاد شهیدان و شکنجه شدگان ملتی

اینجا انعکاس نعره های پرصلابت « علی صارمی » ست

تا عروج بر چوبه دار ویک آسمان ستارگان .

یاران من به هر فصل و وقت و فرصتی

آنقدر ایستاده اند به فریاد اشرفی

کامروز می بینمتان که دیگر نتوانید از کنار حماسه ها و فاجعه های مشرق زمین

بی فلش دور بینی ، بی تفاوت بگذرید .

آری هر چوبه دار ، تولدی ست وهر فلش ، جرقه یی

در مغز .

هرچه قهرمانان را برخاک می افکنند

هرچه بر « اشرف » سخت تر می گیرند

صدای مقاومت و پیام پرعصیان خلق ما

جهانگیرتر می شود .

ای عابران لحظه های توقفی کوتاه به کنجکاوی !

دوربین هایتان را بکارید براین جمع هلهله

ما از ایران می آییم ، از سرزمینی که شعرآفرینانش

در زندان ها و پای چوبه های دار هستند

و شاعران بی شمارش * ، بافندگان واژگان و از شدت فروتنی

بسی مغرور و سربلند .

کوچک ترین منم که در شعر و شعار قهرمانان بی همتای میهنم

درمانده ام به عجز واژگان وهرچه سرودن ازآن خویش .

ای عابران دوربین بر دوش توریست و غیرتوریست !

این جمع خون دل خوردگان به سال های سخت ناباور

از تبارخاموشان نیستند .

غلیان سوزان بسی ستم ها را برلب دارند و فقط گوشه یی از آنهمه انبوه

فریاد می کنند .

گام می کنند و خفتگان و بی خبران این سیاره را مگر بیدار .

این جمع ، جمعیت دل پریشانی ایران است

دوربین هایتان را بکارید تا ببینید

دماغه خلیج خون و نفت و اسلحه را .

پنجشنبه نهم دیماه 1389

* نگارنده با عنوان « آن بیشماران » شعرواره یی یازده سال پیش درشماره 482 نشریه وزین مجاهد بچاپ رساندم . همچنانچه بیاد می آورم که ترکیب زیبا و پرمعنا « قرارگاه بی قراران » برای شهراشرف ساخته هنرمند و نویسنده صاحب سبک ناهید همت آبادی بود که بخوبی جاافتاد . درهرحال مأخذی در دسترس ندارم تا بدانم قدمت واژه مرکب بیشماران ازدیگری هست یا نه ؟ هرچه هست درانبوه تولیدات اهل ادب ، نه چیز بخصوصی ست ونه نوبری . فقط مانده بودم که آن را دراین شعر درگیومه بگذارم یا نه .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

علی صارمی قهرمان شهید مجاهد خلق هم رفت ، مگر به روزی خوش غیرتان سکاندار جهان هم از رو بروند

علی صارمی قهرمان شهید مجاهد خلق هم رفت ، مگر به روزی خوش غیرتان سکاندار جهان هم

از رو بروند

درکتاب مقدس بخش عهد عتیق ( تورات ) آمده است که : « و خدا انسان آفرید ، کلمه آفرید » . البته این آفریدگار شیطان هم با کلمات و اعمال پیش از انسان آفریده بود و بدین دلیل بود که تاریخ حیات بشری ، عرصه نبرد همه جانبه این دو ضد شد . نبرد اهورامزدا با اهریمن ، نبرد انسان راستین متکامل با شیطان ، نبرد عدالت با بی عدالتی ، نبرد آزادی با استبداد ، نبرد مبارزان راه حق با ناحق و جمیع مدافعان و جیره خواران و تسلیم طلبان و تئوری بافان آن . نکته قابل ملاحظه اینکه کلمات مورد استفاده این دوسپاه متخاصم بوده و هست . واژگان مثل هوا برای حق طلبان و حق کشان قابل تنفس و استفاده است . به ویژه دراین زمانه که مبارزه با ابزار کلمات بدون عمل و بـُرد حرکتی ، کارایی نخواهد داشت . مستبدان مدعی آزادی و آزادیخواهی و حق طلبی و حق به جانبی هستند و آزادیخواهان و مبارزان راستین ضد استبداد هم که همین می گویند . اگر فقط پای گفتن و مصرف کلمات باشد میان این دو متضاد حد و مرزی برای تمیز و تشخیص باقی نمی ماند . عمل هست که می تواند ادعا را توضیح و توجیه کرده و به اثبات برساند . باید بی تعارف ومجامله گفت انسان امروز به ویژه واز جمله ملت ما از حرف و حرف و حرف خسته و بیزار شده اند . دیگر نه شاعران دم مسیحایی دارند ونه نویسندگان و گویندگان . درعرصه سیاسی به عمل ونوع عمل و میزان آن نگاه می کنند . مجاهدین خلق ایران اکنون از پی سال های متمادی سمپاشی و قلب حقایق اوباش فاشیست های حاکم و حامیان ریز و درشت خودی و غیرخودی ، چنان از کوره گدازان عمل و ایثار وایستادگی سرافراز قد برافراشته اند که روز به روز پایگاه مستحکم تر مردمی پیدا می کنند . مجاهدین و مبارزان جان برکف ایران قربانی های بسیار درراه رهایی مردم داده اند . سال های قتل عام همراه با سکوت جهانی و بی خبری مردم ، آنان را نه تنها دلسرد و نومید نکرد که به استواری و عزم و جزم شان نیز افزود . قهرمان شهید اخیر علی صارمی یادگار وجلوه زنده یی از مجاهدانی بود که از پی بیست و چهارسال اسارت استبداد تا آخرین نفس ایستاد و به ایستادن خواند و خطاب به مردم خود گفت که مقاومت ایران به همراهی و کمک شما نیازمند است . علی صارمی در سن شصت ودو سالگی درچنگال خونریز مخوف ترین استبداد تاریخ بشری ، تجسم زنده امید به فردای پیروزی اهورا بر اهریمن بود . پیش از آنکه حلقه طناب برگردن مردانه اش بیاندازند ، اوپشت مرگ را با شجاعت وهیبت و قدرت ایمانی و انسانی خود به خاک آورده بود . کسی که درنبرد رهایی بخش از مرگ نهراسد از چه کس ممکن است بترسد ؟ از هیچکس . اگر ترسی باشد از احتمال ضعف و زبونی نشان دادن است ، تسلیم دشمن شدن است . او معلم بود اما بعنوان شاگرد بس ممتاز کلاس آزمون تاریخی به تاریخ پیوست . روانش شاد و نامش جاودان باد .

فرشته و رحمان کریمی

29 دسامبر 2010

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

علی صارمی قهرمان شهید مجاهد خلق هم رفت ، مگر به روزی خوش غیرتان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed