۱۳۹۲ آذر ۲۸, پنجشنبه

هموطنان آزادیخواه عزیز و ارجمندم



                   هموطنان آزادیخواه عزیز و ارجمند !

هنرمند معروف آقای منصور قدرخواه عضو همیشه فعال شورای ملی مقاومت ایران ، در تدارک تهیه فیلم  مستندی با نام  «  تولد ترور »  می باشند که از هم اکنون خبر آن ، رژیم و ایادی اش را سخت بهم ریخته است زیرا موجب برملا شدن بیش از پیش خصلت نهادینه تروریستی و تروریست پروری آن نظام اوباش فاشیستی حاکم برایران می شود . سال ها پیش که این هنرمند ارزنده متعهد ساکن آلمان می بود ، ضمن ارائه فیلم های جالب ؛ یک فیلم مستند هم بنام  « رد پای ترور » ساخت که انعکاس وسیعی داشت . همین حس مسئولیت و آزادیخواهی و استبداد ستیزی این هنرمند بود که با توطئه و سمپاشی های توده ای ها و دیگر عناصر در ارتباط با رژیم ، موجب اخراج او از دو کانال دولتی آلمان شد .
حال که این کارگردان متعهد ، مصمم به ساختن فیلم « تولد ترور » می باشد ، لازم است که هموطنان عزیز به هر میزان که امکانشان هست ، کمک مالی کنند و نگذارند که رژیم جنایتکار حاکم از عدم موفقیت این هنرمند ، دلشاد شود . اینگونه فیلم های مستند و روشنگر ، بهترین اسناد تاریخی ست که بدست نسل های آینده هم خواهد رسید . پیشاپیش به عنوان یک ایرانی از یاری کنندگان میهن پرست و آزادیخواه با تمام قلب سپاسگزارم .

                                                                            رحمان کریمی












ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ آبان ۶, دوشنبه

گفتگو با رادیو ایرآوا

.........

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ آبان ۱, چهارشنبه

در همبستگی با اعتصابیون غذای برلین








ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ مهر ۲۱, یکشنبه

آتشخون ده شهريور، آتشفشان ها شد در اقطار جهان

                                رحمان کریمی



دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
کز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
                                   مولوي
 
حضرت مولانا که در حد خود و زمانه اش با فلاسفه و حکماي يونان قديم آشنا مي بوده، مضمون پرمعناي فوق را از « ديوژن » حکيم، معاصر اسکندر و معلم او ارسطو برگرفته است. ديوژن در اريستوکراسي يونان قديم، چهره آشنا و درخشان و پرپيام عصر خود بود. او عارفي وارسته و بلند نظر و پيام دهنده يي  به بشريت بود که صوفي وشانه زندگي مي کرد. هست و نيست او با آن انديشه فراخناي مرتفع دريک خمره بزرگ و کاسه يي خلاصه مي شد. اين زندگي و زيستن براي معاصران و عابران گيج کننده و نا مفهوم بود. آمده است که وقتي اسکندر مقدوني با کوکبه و دبدبه از خيابان آتن مي گذشت. همه کور و در تعظيم بودند. اسکندر، ديوژن را ديد که بي اعتنا به مقام و مرتبه او تکيه برديوار تن به آفتاب داده است. آمد بالاي سر حکيم و گفت: « ديوژن حکيم از اسکندر کبير چه تقاضا دارد ؟» ديوژن از فراغت پر اطمينان و مستحکم فکري و روحي خود گفت: « اينکه آفتاب را از ديوژن دريغ مدارد» يعني جلو آفتاب را گرفته يي، برو کنار!. راست يا دروغ مي گويند اسکندر گفت: « اگر اسکندر نبودم، ترجيح مي دادم که فقط ديوژن باشم ». اسکندر نمي دانست که گاه ميان دو آدم مطرح زمان، چه فاصله پرناشدني هست. مسلما اگر اسکندر، اسکندر نبود با کمک هفت پشتش هم نمي توانست به گـَرد ديوژن برسد. اما اسکندر از اين انصاف و فهم و مروت برخوردار بوده است که براي حفظ شئون حاکميت و تشخص خود، قدردانسته و با کلمات، حريف را لوث و حقير و مسئول نارسايي ها نکرده است. تجربه ساليان به من نشان داده و فهمانده است که هرمجاهد خلق يک ديوژن است اما نه آفتابگير و بي عمل. هست ونيستش دريک ساک کوچک هم جا مي گيرد اما روح بلند و استوار او زير شديدترين و مخوف ترين تهديدات و هجوم ها و طعن ولعن ها چونان خيمه يي آسمان آسا، برجهان سايه افکن مي شود.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

آذر رود یا رُمانس سرخ

رحمان كريمي شاعر و نويسنده مبارز ميهنمان، در مراسم بزرگداشت شهداي قتل عام اشرف در روز 15 سپتامبر 2013 در برلين ضمن سخنان پرشورش چنين گفت: هر اشرفي در قلب ماست، خاك اشرف را ميتوانند شخم بزنند و زيرو رو كنند ولي نام و تاريخ اشرف آن را هرگز، چون بتاريخ سياسي ايران، تاريخ سياسي كشورهاي عربي و ... پيوسته است. هيچ اتفاق سياسي ابتدا بساكن نيست، خلق الساعه نيست، كسي يكشب خواب‌نماي فلان عمل براي فردا نمي شود، همواره هر عمل سياسي دو زمينه دارد يك پيش زمينه عيني و يك پيش زمينه ذهني، پيش زمينه عيني را ما سالهاست در هجوم رژيم فاشيستي ملايان و همدستان حقير جنايتكارشان در عراق شاهد بوده ايم آخرين آنها 5 هجوم سنگين خونبار بود، اما اين آخرين تهاجم در 10 شهريور با يك پيش زمينه ذهني و جنگ رواني و تبليغاتي همراه شد، در اروپا و امريكا و... مزدوران بسيج شدند.
مزدوران و خائنان كثيف بي آزرم‌ترين بي آزرم‌ها، يك مرتبه بسيج و هماهنگ و همصدا شدند، راس اين مقاومت، آموزگار و راهنماي خردمند و خلل ناپذير اين مقاومت، مسعود قهرمان را هدف قرار دادند. اين اتفاقي نبود سالها وزارت ننگين اطلاعات و امنيت فاشيستهاي حاكم بر تهران لجن پراكني كردند، لجنهايشان را لقمه لقمه در دهان مزدوران گذاشتند، اينها ديگر جاذبه اي نداشت بايد كادرهاي تازه اي به صحنه آورد، چهره هايي كه بار خدمت سنگينتري را بتوانند حمل كنند، دار و دسته اي براه شد بسرگردگي خائن جنايتكاري بنام ايرج مصداقي، من شرافتم را گرو ميگذارم كه تحت تاثير مصالح و منافع و موقعيت مقاومت ايران اين حرف را نمي زنم بلكه نتيجه مطالعه دقيقي است كه روي 4 جلد كتاب خاطرات اين كازاناواي خودفروش كردم اين كازاناوا، قشنگ براي وزارت اطلاعات دلربايي مي كند، اين كازاناواي وزارت اطلاعات رژيم، فواحش سياسي خارج كشور را خوب شناخته است اينها گرد هم آمدند تا زمينه اين جنايت را بطور ذهني فراهم كنند، آنجا عينيت رخ مي دهد پيش از آن، درخارج بستر زمينه ذهني گسترده مي شود. آيا اين تصادفي است؟
- See more at: http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=44359:2013-09-22-11-04-38&catid=11:2009-09-22-08-59-59&Itemid=333#sthash.w2OnvSKZ.dpuf
         
رحمان كريمي شاعر و نويسنده مبارز ميهنمان، در مراسم بزرگداشت شهداي قتل عام اشرف در روز 15 سپتامبر 2013 در برلين ضمن سخنان پرشورش چنين گفت: هر اشرفي در قلب ماست، خاك اشرف را ميتوانند شخم بزنند و زيرو رو كنند ولي نام و تاريخ اشرف آن را هرگز، چون بتاريخ سياسي ايران، تاريخ سياسي كشورهاي عربي و ... پيوسته است. هيچ اتفاق سياسي ابتدا بساكن نيست، خلق الساعه نيست، كسي يكشب خواب‌نماي فلان عمل براي فردا نمي شود، همواره هر عمل سياسي دو زمينه دارد يك پيش زمينه عيني و يك پيش زمينه ذهني، پيش زمينه عيني را ما سالهاست در هجوم رژيم فاشيستي ملايان و همدستان حقير جنايتكارشان در عراق شاهد بوده ايم آخرين آنها 5 هجوم سنگين خونبار بود، اما اين آخرين تهاجم در 10 شهريور با يك پيش زمينه ذهني و جنگ رواني و تبليغاتي همراه شد، در اروپا و امريكا و... مزدوران بسيج شدند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

در آن نیمه شب قتلگاه اشرفی



                                                رحمان کریمی

در آن نیمه شب قتلگاه اشرفی
دلمردگی سال ها را شماره کردم و
به امید رؤیایی خوش، خـُسبیدم
از من بدورباد هرچه رؤیا وهرچه خیال
گویی دربیداری همیشه خویش
قفل قفل بودم.   
درآن نیمه شب قتلگاه اشرفی
خدای را که من خفته بودم
چه آسوده، چه بی خیال
چونان مرده یی بی خبر
از چند وچون این جهان.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه

درباره دوقلوهای سیاسی مستعفی از شورای ملی مقاومت ( 2 )

                                               رحمان کریمی



به کجای این شب تیره بیاویزم 
قبای ژنده خود را
                         نیما یوشیج 
 

پیش از آنکه پیرو نوشتار پیشین ، درباره آقایان روحانی  و قصیم موضوع را دنبال کنیم ؛ لازم می دانم به نکاتی که جزو وجوه مشترک قومی و ملی ماست به اختصار اشاره کنم . این وجوه یا خصلت ها که بیشتر دامنگیر روشنفکران ماست ، یک عامل مهم ، گمراه کننده و در نهایت متوقف و آشفته کننده شرایط ذهنی – سیاسی حاکم بر جامعه ایرانی ماست ، چه از موضع فردی یا اجتماعی تا حضورو متبلور بودن در یک تشکل هدفمند سیاسی  . با آنکه قرن ها پیش ، اندیشمند ناظری چون « خواجه عبدالله انصاری » گفت : « به ظاهر حکم نشاید کرد » اما متأسفانه همچنان این عادت درهر جمع و تشکل ونیز جلوه فروشی های فردی در ما باقی مانده و رشد پیدا کرده که کم نشده است . ازاین منظر می توان یکی از مشکلات سخت اساسی کار جمعی یا توده یی را فهمید . آمدن ها و رفتن ها را باید در ظرفیتی بزرگتر و حجیم تر از مکان آمدن و رفتن دید . متأسفانه باید اعتراف کنیم که نگرش ما صرفا محدود به مشاهده و همنشینی با این یا آن فرد دریک چارچوب کوتاه یا دراز مدت خلاصه می شود و این نوع نگرش فقط تشکیلاتی و سیاسی ست و فاقد بینش روانشناختی فرد و جامعه برخاسته از آن فرد است . در نوشتار پیشین گفتم که رفتن آقایان روحانی و قصیم ، مخلص را متأسف کرد اما نه متعجب . چرا متعجب نکرد ؟ چون آنان دراین زمینه میوه نوبر وتازه از راه رسیده یی نبودند . این امر هم در شورای ملی مقاومت سابقه دار است وهم در انواع تشکل های سیاسی تاریخ معاصر ما . اما برای دشمن و معاندان و خادمان دشمن ، یک عطسه ساده هم در مقاومت ایران خاصه در سازمان غرورآفرین مجاهدین خلق ، می تواند یک واقعه و اتفاق غیرمترقبه و قابل آنتنی کردن بشود . طول وعرض تاریخی استبداد زده و پرتلاطم  ما پراز آمدن و رفتن هاو خنجرکشیدن هاست . ما یک وظیفه مبرم اضافه بر هر وظیفه دیگر داریم که افکار عمومی و بخصوص هواداران مقاومت سرفراز و مورد هجوم ایران را به حقایق دریک منظر تحلیلی وتاریخی بیدار و روشن وآگاه کنیم . آمدن ورفتن فی نفسه برای من مهم نیست که روی مواد موجود درآمدن و چند وچون رفتن ، متمرکز شوم . مهم این است که وقتی می رود به کجا می رود ؟ چه کار می کند و به صد بهانه ظاهرا عوامفریبانه چه می گوید ؟ و فردا چه می خواهد بکند ؟ . آقایان که اخیرا رفتند نه عامی هستند ونه بی سواد و پرت از چند وچون سیاسی امروز . پس

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

در باره دوقلوي سياسي مستعفي از شوراي ملي مقاومت



                                    رحمان کریمی      

دور است سر ِ آب دراین بادیه ، هشدار
تا غول بیابان نفریبد به  سرابت
                                   « حافظ »
     
  حقیقت امر اینکه قصد نداشتم وارد موضوع استعفای آقایان محمد رضا روحانی و کریم قصیم ، بشوم . چرا ؟ :
  الف ــ  با آنکه مسئله مربوط  به تمامی مقاومت می شود ، براین باور بودم که در ابتدا این از وظایف اعضای محترم شوراست که اظهار نظر و ارائه موضع کنند . که خوشبختانه آقایان مهدی سامع ، پرویز خزایی ، رضا اولیا و منصور قدرخواه به وظیفه شورایی و تاریخی خود قیام کردند . می گفتم تو نه سر پیازی و نه ته پیاز و قرار هم نیست که برای اعلام حضور مبارک ! خود ، نخود هر آش باشی .
  ب ــ  منتظر آثار بعدی مستعفیان بودم که در قبال سازمان پرافتخارمجاهدین خلق خاصه رهبر قهرمان مقاومت ایران ، چگونه در معرض عموم ، خود را پیاده می کنند ؟
 پ ــ  در مسیر عمر نه کوتاه خود انواع بیرون زدن ها و جدا شدن ها تا انشعاب های وسیع و غیر وسیع را شاهد  بوده ام ، خاصه در حزب توده و جبهه ملی و یاران به ظاهر وفادار دور وبر مصدق بزرگ . بنابراین از استعفای آقایان متأسف شدم اما نه متعجب .
  ت ــ  از سال هاپیش دراین آقایان علایمی دیدم که به حکم تجربه ، می توانست مقدمه و پیش زمینه اقدام امروزی آنان باشد که توضیح خواهم داد .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

گفتگو با رادیو ایرآوا در شصتمین سالگرد کودتای 28 مرداد


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

دوران خمينيسم و خصلتهاي ملي و نقش رهبري (3)

                              رحمان کریمی


مقاومت سرفراز ایران در دوران حاکمیت ننگین ، خونریز و سخت مکار و محیل خمینیسم ؛ مراحل و مقاطع بسیار دشوار و بی سابقه یی از هجوم های نظامی تا سیاسی ودیپلوماسی به ویژه درزمینه توطئه ها وتحریکات امنیتی واطلاعاتی رژیم را ازسر گذرانده و ازپای که در نیامده هیچ بل متشکل تر ومصمم و قاطع ترهم به حیات پرافتخار خود با سربلندی ادامه داده است . هم اکنون ما شاهد یک توطئه تازه تری هستیم که نگارنده براین باور است که دنباله دار خواهد بود . ویژگی این توطئه در مشارکت مستقیم وغیرمستقیم ارتجاع و محافل گوناگون استعماری باید مدّنظر ومداقه قرارگیرد . اینجا ، ما فقط شاهد نقش وزارت ننگین اطلاعات رژیم نیستیم که فقط بریده مزدوران معلوم الحالی را به لجن پراکنی علیه سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن به صحنه بیاورد وچیزی نصیب شان نشود . این بار دشمن پشت مجموعه یی قرار گرفته است که بتواند اذهان عمومی خاصه هواداران مقاومت ایران را سردرگم ، سر خورده ویحتمل دور ومنفک کند . به مجموعه یی دل بسته است که مگربتوانند عناصر وتشکل هایی هرچند کوچک جذب اهداف خود که همانا زدن رهبر مقاومت ایران است ، گرد خود جمع وفعال کنند. چنین است که روی سایت ها و صفحات فیس بوکی رنگ به رنگ آنان کسانی را از چپ اندیش گرفته تا دیگران وازجمله بریدگانی ازارتش آزادیبخش که سال ها خاموش بودند وامروز قلم به دست فعال شده اند وفیلشان یاد هندوستان کرده است . چون نیک بنگریم ، طیف حضرات متنوع !! است .گاه درغربت دخل وخرج باهم نمی خواند . مخصوصا اگر ازدواج کرده وبچه هایی نیازمند دور وبرت را گرفته باشند .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ تیر ۲۹, شنبه

در جستجوی قلب جهان ــ رحمان کریمی


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

مضحکهٌ روزگار را ببینید !

                                                                                        رحمان کریمی
رسواگران نام
در میانهٌ مرداب ننگ خویش
در شتابی مشکوک ، اما معلوم
خیمه گاه دلسوختگان این شب مُظلم را
به بازی گرفته اند .

فروریختگان سهمیه جویی که
از شدت دموکرات بودن ، پیوسته می توانند
در حلقهٌ پلشت کرکسان
کبوتران آزادی را شناسایی و تبلیغ کنند .

کاشفان جدید دموکراسی دو رویه
به سبک « خودم و هرآنکه مثل خودم » .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ تیر ۸, شنبه

شعر خوانی ــ بریز. از جام اشرفی بریز ــ رحمان کریمی


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

مسعود و ملا لوژي خمينيستي

                                                             رحمان کریمی

دوران خمينيسم و اوج خصلتهاي تاريخي و نقش رهبري( 2 )

 در نوشتار پيشين با همين عنوان، گفته شد که مسائل را نمي توان به طور مجرد و انتزاعي مورد مطالعه و شناخت قرار داد. تمامي پديده هاي طبيعي و اجتماعي در يک ارتباط و پيش زمينه ارگانيک در رابطه با هم قرار دارند. جوامعي که طي قرون و اعصار تحت سيطره مطلق استبداد به سر برده اند و نتوانسته اند به آزادي و کسب آگاهي هاي اجتماعي - سياسي و فرهنگي و اقتصادي برسند، عمدتاً تا سطح روشنفکران واجد ديد و شناختي تجريدي هستند. وقتي روشنفکران چنين باشند، تکليف مردم عادي از پيش روشن است.

خميني واقعاً بلايي بود که در اواخر قرن بيستم بر ملت ايران و جهان اسلام نازل شد اما او پديده يي خلق الساعه نبود. ريشه در تاريخ داشت و ايضاً حضور نکبت بارش در زمان حياتش. وقتي مي گوييم «ملا لوژي» چيزي ميشود مثل فيزيولوژي، بيولوژي و پسيکولوژي. بيولوژي يعني علم زيست شناسي. پس ملا لوژي به معني علم ملا شناسي ست. فرق اين علم با علوم ديگر اعم از انساني يا تجربي در اين است که علوم در مسير تکاملي خود از يک سلسله قواعد و قالبهاي به اثبات رسيده و مطمئن برخوردارند. جانور شناسي که پايه ملا شناسي ست،در برابر اين نوع جانور هنوز درحال تحقيق و تجربه و کشف قانونمندي هاي حياتي اين پديده شگفت و استثنايي عالم وجود است.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

دوران خمینیسم و اوج خصلت های تاریخی و نقش رهبری

                                                                          رحمان کریمی


•    این دوران ، تسخیر ایدئولوژیکی جهان اسلام است با مبانی بنیادگرایی ملایان و متشرعان قدیم و فرصت طلب جدید.
•    چنین عصری، نیازمند یک آلترناتیو مترقی اسلامی ست که از منظر ذهنی و عینی با سنگین ترین بهای ممکن در تقابل و تعارض، فعال بماند.
•    درک این مقوله ضروری تاریخی با دیدی همه جانبه نگر، قابل فهم است.
•    نقش رهبری نه جدول ضرب است ونه لگاریتم. متغیری ست تابع مجموعه شرایط زمانی و مکانی و ایضا جهانی. 


  با دید انتزاعی و تجریدی نمی توان به شناخت درست وکامل هر موضوع و پدیده علمی، اجتماعی و سیاسی رسید. پدیده ها واجد یک استقلال بی واسطه وجودی نیستند که بتوان مثل یک شیئ، مثلا یک گلدان گذاشت جلو خود و آن را شناسایی و تعریف کرد. پدیده های اجتماعی همچون طبیعی، در رابطه ارگانیزم با هم هستند، مثل اعضای یک بدن. انتزاعی نگران از زمره کسانی هستند که یا معلول را بنا به فهم خود مورد بررسی قرار می دهند ویا در نهایت به دنبال یکی دو علت می روند و حکم صادر می کنند. در نهایت کار اینان مثل گزارش یک مسابقه است که نیاز به مفسر پیدا می کند. همه جانبه نگران هر معلول را حاصل بسی علت ها و عوامل گوناگون که یا در تضاد با هم عمل می کنند ویا در توافق و وحدت تأثیر، می دانند و خود را روی درروی مسئله یی بس حجیم وپر محتوا و ریشه یاب می بینند. حال اگر موضوع یک سازمان سیاسی باشد، همچنان می توان آن را انتزاعی وتجریدی مورد مطالعه قرار داد یا همه جانبه و فراگیر. سال هاست که من شاهد منتقدان وابسته و غیروابسته هستم که سازمان مجاهدین خلق ایران را به دلیل حضور بسیار فعال و چشمگیرش درصحنه ملی و بین المللی، مورد نقد و ایراد و تخطئه قرار داده و همچنان پرشتاب تر می دهند. تعداد منتقدان بی غرض که فقط از موضع ایدئولوژی ویا تفکر ویژه خود برخورد کرده اند، بسیار اندک می باشند . عمده مخالفان به ظاهر منتقد این سازمان پایا و پرافتخار، کسان و جریاناتی بوده وهستند که به دلایل قابل فهم بر پیکره پراز زخم و خون این دلاور تشکل ؛ بنام انتقاد نمک پاشیده اند و خواسته یا ناخواسته از عمل خود دشمن را شاد و راضی کرده اند. انکار حقیقت مثل خود حقیقت چندان مشکل نیست. وقتی می گوییم « منتقدان » البته بریده مزدوران و مشکوکان و رمیدگان در پی اثبات حقانیت تشخیص خود، شامل نمی شود. زیرا تکلیف خود فروختگان معلوم و عذرشان مشهود !! اما رمیدگان و کنارکشیدگانی هستند که یحتمل بیشتر از آن مأموران، در انتظار شکست و ناکامی سازمان مجاهدین خلق هستند تا بگویند که حق با ما بود و رفتن ما از سر ضعف و ناتوانی نبوده است. و چون آرزوی شکست از پی سال ها به دلشان  مانده، می خواهند چنگ در امعاء و احشای سازمان فروبرند تا در درجه نخست رهبری ونقش آگاهانه تاریخی او را نفی و لوث کنند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ خرداد ۶, دوشنبه

در بزرگداشت عماد رام در سالگرد سفر ابدیش ــ رحمان کریمی


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه

هشدار که تاریخ بارکش است اما ارزیابی روشنگرهم : رحمان کریمی

ــ کار بعضی ها بجایی رسیده است که گویی می گویند: خامنه یی آسوده بخواب که ما بیداریم.
ــ وزارت بدنام اطلاعات رژیم، خط تعارض و تقابل و سیاه کردن رهبری مقاومت ایران را فعال تر از پیش کرده است. ما باید ببینیم در کجا ودر چه حالت با این خط قرار داریم.
ــ  درگرما گرم یک مبارزه نابرابر، نقد و اعتراض نباید برای دشمن نقدینه و موجب انبساط خاطر شود.
ــ  اگر من انتقاد و اعتراضی به دوست داشته باشم، می گویم اما نه در پیش چشمان به کمین نشسته دشمن.
درابتدا به صراحت بگویم که دراین هنگام که چراغ آفتاب عمرم بر بام نشسته است، مسعود را اگرصد یا هزار اشتباه براو گیرند؛ یک قهرمان بی نظیر عصر خود می دانم و این درک و شناخت نه از سر احساسات یا چشمداشت و تحسین است که دیگر از چون منی گذشته است ونه صرفا لجاج با معاندان. اگر سخن از اشتباه است که من خدا را نیز مبرا ازآن نمی دانم. اشتباه حاصل عمل هست و آنهم هرچه عملکرد درشرایط سخت و پیچیده قرارگیرد به ناگزیراشتباه هم می تواند بیشتر باشد. هیچ رهبروجنبشی را نمی توانیم درطول تاریخ از این امر محتوم ، مستثنا کنیم. برای نگارنده، سترگ پیر احمد آبادی یعنی مصدق بزرگ در زمان خود یک قهرمان ملی بود. شرایط زمانی آن مرد یگانه با دوره خمینی و خمینیسم از تمامی جهات تفاوتی از زمین تا به آسمان داشت. مصدق به مجلس شورا رفت و نخست وزیرشد. او درضمن خدمات خالصانه و گرانبهایش به ملک و ملت، درطول دوسال و اندی یک فهرست از اشتباهات فاحش ازخود به جای گذاشت. آن اشتباهات پر از ضررو زیان کمتر ازتوطئه ارتجاع و استعمار ونقش مخرب حزب توده، لطمه به نهضت ملی و دوام و بقای آن نزد. اما جایگاه تاریخی و پرغرور و افتخارآمیز مصدق، بدان اشتباهات فرو نریخت که هیچ، که محکمتر و معتبرترهم شد. چرا؟ چون نیت او پاک و خیربود. راه او راه حق بود. البته آنانکه زمانه و چهره ها و محتوای زمانه را یا در آینه معقر می بینند یا محدب، با همه خودخواهی و خود پسندی و خودباوری به خویشتن اگرهم ریگی درکفش نداشته باشند و دمشان به جایی بند نباشد، نمی توانند صحنه را درست ببینند چه خاصه که بخواهند مفسر وتحلیلگر و منتقد هم باشند. اصولا « نقد » که راه به هنر وادبیات و جمیع مسایل اجتماعی برده است، مربوط می شود به کار زرگران که عیار طلا را درکوره گداخته شده محک می زنند. یعنی سره و ناسره را مشخص می کنند. این طلا چقدر خالص است و چقدر غش یعنی ازفلزات دیگر دارد. نقد به معنی پرداختن به عیب و اشکالات نبوده و نیست البته اگر عیبی درکار باشد. مسعود جلو خمینی و ایدئولوژی او وحاکمیت فقاهتی او ایستاد واین ایستادگی را درسخت ترین شرایط کمرشکن و ناباور تا به امروز ادامه داده است. همچنانکه اشرفیان قهرمان با الهام و تأسی از رهبران خود، برای رهایی ایران و ایرانی ایستاده اند و جهانی را یا مجذوب خود کرده اند یا مبهوت و بی تکلیف.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

بحران هويتي زمانه زدگان و حکمت بالغه زمان

                                                                                   رحمان کریمی

شرمشان باد ازين هنگامه ي رسوايي خويش
اين متاع شرف از وسوسه بفروختگان  

                                            «فريدون توللي»
 
قهرمانان ايستاده اند، اين مُوّديان خود باخته و خود گسترند که کله پا شده اند


آري، ميان زمان و زمانه بخصوص از منظر اجتماعي و سياسي، تفاوت است. زمان، رود جاريست که تا بدانسوي ابديت يعني بي نهايت مي رود. زمانه يک تکه و برهه ازاين درازناي گسترده بي‌پايان است. از موضع آرماني و سياسي، دو نوع انسان داريم: انساني که ديدگاه ايماني او متکي بر بينش زمان است و انساني که با تمامي سواد و آموخته ها و تجربه ها، دستخوش و حتا غريق زمانه مي شود و چه بسا که از سر غرور و خود بزرگ بيني اين را فهم نکند. آنانکه از بينش وهدف تاريخي و نه مقطعي برخوردارند، طبعا در تحمل وحوصله واميد وپايداري ويژه اند وبرعکس، زمانه زدگان با آنکه تاريخ را مي شناسند اما ظرفيت تاريخي خود را از دست مي دهند. تاريخ يک ملت، يک جنبش و ايضا بشريت در ظرفيت زمان مي گذرد و نه فقط جلوه گري آن در مقطع حال يعني زمان حاضران. لزومي ندارد که تاريخ را ورق زنيم. پيري چون اين مخلص حامل مشاهدات و تجربه هاي مختصر خويش است که تفاوت ذکر شده را در نوع عناصر انساني ديده و محک زده است. بارها به مناسبت، در صحبت تلفني با زنده ياد استاد بهرام عاليوندي مي گفتم که در عرصه اجتماعي حتا در حد روابط دوستانه شخصي تا چه برسد به مبارزه سياسي، ارزش هر فرد بيمه شده تمام عمر نيست. آقاي ايکس بيست سال، سي سال مي تواند با من دوستي کند و به يکباره در عرض چند روز چهره ديگر خود را نشان دهد و خصم من شود. ضرب المثلي داريم که مي گويد:

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ فروردین ۲۲, پنجشنبه

خونین باد بهاران « صبا » و یارانش

رحمان کریمی


 آغاز اسفند 1390 بود که قهرمان عزیز و بزرگوارم « رضا هفت برادران » تلفنی و نیز با ایمیل از مخلص خواست که یکی دو شعر بهاری برایش ارسال کنم . در زیر یکی از آن اشعار را که فراموش کردم به سایت « همبستگی ملی » بدهم ، مناسب با سالروز نوزده فروردین به نظر یاران می رسانم .        

 

این خونخواره ارواح خبیث برآمده

از دخمه های سرد قرون

از گل آذین مقدمت ای خونین باد بهاران « صبا » و یارانت

در عذابند و هراس  

در هراسند از عمونوروز

این جوانگرد کهنسال اهورایی .

در هراسند از عطر و بوی سوسن ونرگس

حتا گر پوشیده بمانند در حجاب یاد ،  برگوری .

در هراسند از قهقههٌ شاداب یک دختر

یک کودک ، یا لبخند یک عاشق .

در هراسند از خیابان ،از کوچه وبرزن

و هربامی که برآن پرزند مرغی به آوایی .

در عذابند ، شگفتا ، حتا

از چهچهٌ یک بلبل برشاخساری  

تا مبادا که کند شادان ، خسته دلی

بنشسته زیر درختی ، تنها .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ فروردین ۱۱, یکشنبه

در گرد باد واژگان

                                                                          رحمان کریمی


پیچنده در گردباد جانمایهٌ
به تاراج رفته واژگان
بربام عاصیان می روم
و فریاد می کنم :
آهای ... های !
ای خفته بر بستر ناکفاف رفاه خویش
ای غربیان !
آیا جغرافیای آتشکده های خاموش کرده ما را
بر اطلس دوّار نابرابر زمین
دیده اید هرگز ؟
آیا شما را هوای گردش نیست
در خیابان های تازیانه ها و چوبه های دار ؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

گیرم که ما بدترین، شما بهترین ها چه می کنید ؟

                                                                                   رحمان کریمی

از بار طنز گزنده اما الزامی و هشداردهنده عنوان این نوشتار می گذرم، چرا که ضرورت یا عدم ضرورت آن را به قضاوت میهن پرستان بشر دوست منصف و غیر مغرض وا می گذارم. به تکرار می گویم که مارا جز با رژیم آدمکش و بازیگر و فریبکار حاکم برایران و ایادی مستقیم و غیرمستقیم آن، سرعناد و حذف وتخطئه یی نیست. باید توجه داشت و آسان نگرفت که صحنه سیاسی برای اهل سیاست فقط یک مشاهده و برداشت و بیان و موضعگیری در قبال آنچه موجود است و به فهم فردی درمی آید، نباید باشد. خطای دید، شتابزدگی در داوری، از موضع لجاج و انتقام جویی یا ناخود آگاه، نتیجه صحنه را بزعم خویشتن خواستن، ما را می تواند تا بدانجا از حقیقت و واقعیت دور بدارد که چون نیک بنگریم ناخواسته همسایه دیوار به دیوار دشمن مشترک شده باشیم. آنکه عمل می کند آنهم در دشوارترین و پرهجوم ترین عملکردهای فیزیکی و تبلیغاتی و دیپلماسی سوداگرانه دشمن و هراسی به دل راه نمی دهد، طبیعی ست که از انتقاد منتقدان نیز بیمی ندارد مگر آنکه منتقدان دانسته یا نادانسته بی توجه به شرایط حاکم و مسئولیت اصلی واولیه یی که درقبال جباریت حاکمیت دارند؛ دریک نظرگاه و جبهه بندی قابل مشاهده و فهم در طرف مخاصم قرار بگیرند. این دیگر نه تذکراست، نه دلسوزی و نه انتقاد. این ناخواسته بنام اظهارنظر و نقد، کمک رسانی سیاسی و تبلیغاتی به دشمن می شود. درک این نظر، مستلزم درک حساسیت شرایط حاکم برموقعیت است. آنگاه که یک دوست، یک دوست ازخود گذشته و شجاع به میدان نبرد درآمده است و دشمن از عهده او برنمی آید مگر آنکه در اذهان، خراب و سیاهش کند و مقطع به مقطع عملکردهای او را به زیر سئوال بکشاند تا مگر ازحیث اعتبار، خلع سلاح شود، وظیفه من ِ ضد رژیم چه هست؟ همآهنگ و همزمان، بی توجه به ارزش ها، پرداختن به تمرکز روی معایب و اشکالات و اشتباهات است ( آنهم بزعم خود و یک برخورد نهایتا غیرعلمی و احساساتی ) یا تمرکز روی این اصل مسلم که بهیچوجه و در هیچ زمینه یی نباید، رضایت و خرسندی دشمن غدار و مکار حاکم را موجب شد. بعد از سی و چهارسال، متأسفانه هنوز هستند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه

محمد مصدق، یک نام یا یک راه؟ گفتگو با رادیو ایرآوا



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

چند شعر میهنی

                                      
                                                                                  رحمان کریمی
تا گور هم
از صبح و شام
تا به سحرگاه حادثه
حادث برآمدیم و هنوز
حدیث  درد و رنج وطن
بپایان نیامده .

اما مباد دشمن را شاد
که افراشته ایستاده ایم
بر طرهٌ غروب عمر
جوانسال و پر غریو .

در گورهم ، خفتگان را
فریاد خواهیم کرد :
سرنگونی ، سرنگونی
آزادی ، آزادی
عدالت اجتماعی ، عدالت اجتماعی .

حوصله کنید رفیقان !

حوصله کنید  رفیقان !
چونانکه حوصله می کنند
مجاهدین خلق و اشرفیان قهرمان
در عصب سوز روزهای سخت پرشمار .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه

نباید اصل جنایت رژیم ضد بشری را به حاشیه راند



                                                                                رحمان کریمی


در ابتدا لازم می دانم یک نکته ضروری را به دوستان پاکباز مجاهد خلق ، متذکر شوم . آن اینکه نباید از روی بعضی مسایل و فرازهای مهم و مطرح روز چه در گفتار وچه در نوشتار به اشاره و اختصار گذشت ، بدین دلیل که موضوع برای خودمان روشن و واضح است . در مسایل با اهمیت نباید جا و سکویی برای رژیم و ایادی و مزدوران آن باقی بماند که بتوانند روی آن موج سواری کنند و اذهان عمومی را به شک و تردید بکشانند . طبیعی ست که همگان در سلسله اتفاقات و اظهار نظرها ، حضور ذهن پیوسته و منسجم نمی توانند داشته باشند . بطور مثال بازگشت قهرمانان ما به اشرف همراه با دلایل و هدف ، می بایست مکرر و روشن بیان شود تا نه موجب سوء تعبیری شود و نه برای اذهان احساساتی و شتابزده ایجاد نارسایی و شبهه کند . ما به وضوح شرایط حاکم را درتمامی سطوح و زوایا می فهمیم و می دانیم که بازگشت به اشرف نه بدین معناست که قهرمانان سرفراز و جان برکف میهن دربند استبداد ، درآنجا کنگر بخورند و برای دراز مدت لنگر بیاندازند . ما از ابعاد و حجم یک توطئه بسیار کثیف و سخت فریبکارانه بین الدول در رابطه با انتقال اشرفیان به لیبرتی مطلعیم و شک و شبهه یی نداریم . قهرمانان ما را به لیبرتی آوردند تا بل در تنگنای طاقت شکن شرایط و محیط زیست ، به زانو درآورند و آنها را به سمت رژیم هل دهند . چون خروج از لیبرتی یعنی بناگزیر به دام رژیم اوباش فاشیستی ملا – پاسدار حاکم ، افتادن . حامیان بین الملل مقاومت سرفراز ایران یک طرف و بین الدول طرف دیگر . این دومی تا کنون دل از رژیم نکنده . تلاش می کند ، دست وپا می زند ، پاکت تشویقی را چاق و چله تر می کند مگر فاشیست ها در زمینه اتم کوتاه بیایند . دولت های قدر قدرت جهان همین جنس کثیفی که ملت ایران گرفتار آن است ، می خواهند . عراق و دولت دست نشانده و سرکوبگر وتحمیلی مالکی گواه زنده یی براین امر است . تا جا داشته است ، کوبلر خود را رسوا و افشا کرده ، تا جا داشته  حامیان جهانی و با نفوذ مقاومت ایران حول او سخن گفته و خواستار تعویض او شده اند . اما می بینیم که گوش شنوایی نیست . اگر هم هست ، خواست ما با خواست آنان همخوانی ندارد . این است که چندین سال است که از سازمان ملل به عنوان سازمان بین الدول یاد کرده و نوشته ام . آنانکه خود را ضد رژیم می دانند و ماهم نمی خواهیم شک کنیم ، باید نقش وزارت بد نام اطلاعات را کم نگیرند . متأسفانه سال های زیادی میدان خارج کشور برای اعمال نفوذ و تفرقه افکنی و عضوگیری خالی ماند .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ بهمن ۱۶, دوشنبه

سخن از مبارزه سنگین سیاسی ست و نه تأیید یا تقبیح اخلاقی

                                                                                                    رحمان کریمی
سه کس را شنیدم که غیبت رواست
از آن درگذشتی ، چهارم خطاست
یکی پادشاهی ملامت پسند ( بخوان ملایی )
کز او بردل خلق بینی گزند
حلال است از او نقل کردن خبر
مگر خلق باشند از او برحذر
دوم پرده بر بی حیایی مَتـَن
که خود می درد پرده خویشتن

سوم کژ ترازوی ناراست خوی
ز فعل بدش هرچه دانی بگوی
سعدی

به صراحت و صداقت باید بگویم که مجاهدین خلق ، از مظاهر اخلاق و نجابت و صبر و تحمل هستند . نگارنده این را طی سال ها حشر و نشر و نشست و برخاست با آنان ، به تجربه دریافته ام . این تجربه هزاران هوادار دیگر هم هست . رعایت مبانی اخلاقی و عفت کلام در مجاهدین خلق تا بدانجا می رسد که صورت وسواس گونه پیدا می کند . در عرصه مبارزه سیاسی در جوامع استبدادی ، واژگانی چون : خائن ، مزدور ، وقیح و بی شرم ، جنایتکار و فاسد و .... ؛ از الزامات و ضرورت های فرهنگ سیاسی می شود . ما نمی توانیم بر مبنای شرایط کشورهای غربی ، ادبیات سیاسی داشته باشیم . دو دنیای متفاوت است . با اینهمه اگر در رقابت و تعارض سیاسی دموکرات های غرب هم دقیق شویم ، می بینیم که واژگانی بکار می گیرند و تحویل هم می دهند که لابد دموکرات های دوآتشه و کنجد زده ما به تریش قبای مبارکشان بر می خورد که انگار جملگی سیاستمداران و دولتمردان غرب باید بیایند در محضر حضرات ، کسب ادب کنند . چنین است که این رده با بریده مزدوران در « بی ادبی »  !! مجاهدین خلق همصدا می شوند برای خالی کردن دق دل آشکار یا پنهان شان . ادب آنقدر در خانم ها و آقایان دموکرات بی عمل ، سرریز شده که می گویند : «  آقای احمدی نژاد »  یا « آیت الله خامنه یی » یا «  آقای خامنه یی »  . من نمی دانم این در غرب ، دموکرات و مؤدب شده ها چرا نمی گویند : « آقای هیتلر »  ، «  آقای آیشمن » و ...  . 


وقتی در فراغت ، بی تأمل سخن بگویی ، جوابش را هم باید بشنوی . مبارزه فقط در نوشتن و سرودن نیست . مبارزه با مهیب ترین استبداد ددمنش ، فاسد و جنایتکار و سخت محیل ، درعرصه عمل ورق می خورد و معنی پیدا می کند . خودم را مثال می زنم که وقتی دوستان از سر لطف ، صفت مبارز پشت اسم مخلص می آورند ، پیش خود شرمنده می شوم . چرا ؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ بهمن ۴, چهارشنبه

آن اوباش جانیان مخدوم و این حقیر خادمان وقیح مشغول



                                                                                                 رحمان کریمی 



تاریخ برآمدن و به قدرت رسیدن خمینی و خمینیسم  بیش از آنکه سیاسی باشد ، تاریخ اقتدار ملایان دین دکان بی دین و مسلک محیل ، بی رحم و زبانباز و عوام و عوام مآب فریب و اوباشان هوچی ، اراذل قداره بند غدّار ، سادیستی های سرد بی روح ، دزدان و غارتگران وحشی بی انصاف ، نوکیسه گان بی مسلک و وطن ، فرصت طلبان ریز و درشت خوار ، لفت و لیس کنندگان الکی خوش ، ایمان از دست دادگان خود باخته و به پوچی رسیده و مزدوران حقیر و سست و بد نهادی که هرچه بودند و به هر راه که رفته بودند ، اکنون به اصل بد اصلی خود رسیده اند . این نوشتار می خواهد به اجمال روی همین عناصر مزدور خوش رقص آن جماعت حاکم ، متمرکز شود . نهایت برای فهم حقارت و وقاحت بی حد و حصر این خوش خدمتان بی غیرت وزارت بد نام اطلاعات لازم است که کوتاه سفری به گذشته کنیم و سری به اسلاف این انچوچک جیره خواران خارج کشوری امروز بیاندازیم :
  از مهرماه 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 ، حزب توده فعال ترین و مطرح ترین و پیوسته حاضرترین در صحنه سیاسی ایران می بود . این حزب از حمایت تمامی احزاب و کشورهای به اصطلاح برادر جهان برخوردار می بود . این حزب ، سازمان پرافتخار مجاهدین خلق نبود که از چپ و راست و شمال و جنوب زیر ضرب یا بی اعتنایی قرار داشته باشد . این حزب مثل سازمان مجاهدین خلق با مخوف ترین استبداد وحشی و لجام گسیخته ممکن روبرو نبود . حزب توده در حقیقت بعد از کودتا و آنهم تشکیل ساواک به ریاست تیمور بختیار زیر فشار و ضرب جدی رفت و بنابراین رهبران آن به رسوایی چنان امتحانی پس دادند که پس مانده آن ، شد کیانوری و حزبش در خدمت خمینی و خمینیسم تا به امروز . عقب نشینی پیشه وری به خاک شوروی و ورود ارتش شاه به آذربایجان که به 21 آذر معروف شد ، و نیز در15 بهمن سال 1327 و ترورنا موفق اما مشکوک شاه در دانشگاه تهران و منحل شدن آن حزب ؛ تهاجم  سنگین و کمرشکن نبود . حزب کماکان به حیات خود ادامه می داد . اما...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ دی ۲۵, دوشنبه

عجا یب الحکایات و حقایق الروایات



                                                                             رحمان کریمی



توضیح : نمی دانم چند سال پیش بود که با عنوان فوق ، سلسله نوشته هایی را نوشتنی کردم . در آن ایام نشریه مجاهد هم منتشر نمی شد . به هرحال در آن مثنوی تا به امروز ، تأخیر شد . اینک تتمه الباقی از آن ماضی !

                                                   ــ 1 ــ

ملایی حکومتی ، شب هنگام از کوچه یی می گذشت . صدای چند جوان که به دو می آمدند ، بلند شد :
ــ مجاهدین دارند می آیند !
ملا عبا و عمامه برافکند و با مشت های گره کرده افراشته شروع کرد به شعار دادن : «  مرگ بر اصل ولایت فقیه ، زنده باد رجوی »  .
جوانان خنده کنان و کف زنان از او بگذشتند . پاسداری سراسیمه از خانه بیرون زد که :
ــ  آغا ، شما که آبروی نظام مقدس را بردید !
ملا عبا و عمامه از زمین برگرفت و پرسید :
ــ  تو درآن هنگام کجا بودی ؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed