۱۳۹۲ خرداد ۶, دوشنبه

در بزرگداشت عماد رام در سالگرد سفر ابدیش ــ رحمان کریمی


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه

هشدار که تاریخ بارکش است اما ارزیابی روشنگرهم : رحمان کریمی

ــ کار بعضی ها بجایی رسیده است که گویی می گویند: خامنه یی آسوده بخواب که ما بیداریم.
ــ وزارت بدنام اطلاعات رژیم، خط تعارض و تقابل و سیاه کردن رهبری مقاومت ایران را فعال تر از پیش کرده است. ما باید ببینیم در کجا ودر چه حالت با این خط قرار داریم.
ــ  درگرما گرم یک مبارزه نابرابر، نقد و اعتراض نباید برای دشمن نقدینه و موجب انبساط خاطر شود.
ــ  اگر من انتقاد و اعتراضی به دوست داشته باشم، می گویم اما نه در پیش چشمان به کمین نشسته دشمن.
درابتدا به صراحت بگویم که دراین هنگام که چراغ آفتاب عمرم بر بام نشسته است، مسعود را اگرصد یا هزار اشتباه براو گیرند؛ یک قهرمان بی نظیر عصر خود می دانم و این درک و شناخت نه از سر احساسات یا چشمداشت و تحسین است که دیگر از چون منی گذشته است ونه صرفا لجاج با معاندان. اگر سخن از اشتباه است که من خدا را نیز مبرا ازآن نمی دانم. اشتباه حاصل عمل هست و آنهم هرچه عملکرد درشرایط سخت و پیچیده قرارگیرد به ناگزیراشتباه هم می تواند بیشتر باشد. هیچ رهبروجنبشی را نمی توانیم درطول تاریخ از این امر محتوم ، مستثنا کنیم. برای نگارنده، سترگ پیر احمد آبادی یعنی مصدق بزرگ در زمان خود یک قهرمان ملی بود. شرایط زمانی آن مرد یگانه با دوره خمینی و خمینیسم از تمامی جهات تفاوتی از زمین تا به آسمان داشت. مصدق به مجلس شورا رفت و نخست وزیرشد. او درضمن خدمات خالصانه و گرانبهایش به ملک و ملت، درطول دوسال و اندی یک فهرست از اشتباهات فاحش ازخود به جای گذاشت. آن اشتباهات پر از ضررو زیان کمتر ازتوطئه ارتجاع و استعمار ونقش مخرب حزب توده، لطمه به نهضت ملی و دوام و بقای آن نزد. اما جایگاه تاریخی و پرغرور و افتخارآمیز مصدق، بدان اشتباهات فرو نریخت که هیچ، که محکمتر و معتبرترهم شد. چرا؟ چون نیت او پاک و خیربود. راه او راه حق بود. البته آنانکه زمانه و چهره ها و محتوای زمانه را یا در آینه معقر می بینند یا محدب، با همه خودخواهی و خود پسندی و خودباوری به خویشتن اگرهم ریگی درکفش نداشته باشند و دمشان به جایی بند نباشد، نمی توانند صحنه را درست ببینند چه خاصه که بخواهند مفسر وتحلیلگر و منتقد هم باشند. اصولا « نقد » که راه به هنر وادبیات و جمیع مسایل اجتماعی برده است، مربوط می شود به کار زرگران که عیار طلا را درکوره گداخته شده محک می زنند. یعنی سره و ناسره را مشخص می کنند. این طلا چقدر خالص است و چقدر غش یعنی ازفلزات دیگر دارد. نقد به معنی پرداختن به عیب و اشکالات نبوده و نیست البته اگر عیبی درکار باشد. مسعود جلو خمینی و ایدئولوژی او وحاکمیت فقاهتی او ایستاد واین ایستادگی را درسخت ترین شرایط کمرشکن و ناباور تا به امروز ادامه داده است. همچنانکه اشرفیان قهرمان با الهام و تأسی از رهبران خود، برای رهایی ایران و ایرانی ایستاده اند و جهانی را یا مجذوب خود کرده اند یا مبهوت و بی تکلیف.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed